خالق باقی به جهان کردگار
ار ارلش بود و بود پایدار
موجد هستی که کند نیست اوست
آنکه بماند به ابد کیست اوست
ارض و سما سلطهء فرمان او
چرخ و فلک قدرت گویای او
عرش علا را چو نهادش بنا
جمله ملائک پی او در ثنا
خواست بشر را بوجود آورد
جن و ملک را به سجود آورد
نایب خود را به کمال آفرید
از خرد خویش به آدم دمید
لیک چو ابلیس بشر را بدید
دست به عصیان زد و ازحق برید
داد غرورش سر او را به باد
برد همه قدرت حق را ز یاد
راند ورا از در رحمت خدای
سکن دوزخ بنمودش سرای
خواست اجازت ز خدا اهرمن
تا بفریبد بشریت ز فن
گفت خرد چارهء هرکارنیست
بندهء تو عاقل وآگاه نیست
داد ورا حضرت حق رخصتی
تا بکشاند به گنه ادمی
خالق عالم چو کرم بیش داشت
دیدهء رحمت به بشر بیش داشت
داد به انسان در رحمت نشان
نور هدایت به جهان شد عیان
نوح فرستاد و سپس ابرهیم
وز پی او حضرت موسی کلیم
بعد مسیحا به رسالت رسید
نور محمد(ص) زپیش بردمید
داد ره حق و عدالت نشان
کرد نمایان ره اهریمنان
راه عیانست و هدف آشکار
جان برادر قدمت پیش آر