خسته از زن، خسته از تکرار گاهی میشوم
خسته از هر فعل ناهنجار گاهی میشوم
خسته از اشوب در این فالهای کاغذی
خسته از اصرار در اصرار گاهی میشوم
خسته از یکجا نشستن،درهوای کودکی
خسته از دیوار در دیوار گاهی میشوم
خسته از اواز دلکش خسته از لحن بنان
خسته از سرپنجه های تار گاهی میشوم
خسته ام بانوی من از این مرام لعنتی
خسته از تکرار هر انکار گاهی میشوم
عقل میجنگد دمادم با دل ازبیم خطر
خسته از این راه ناهموار گاهی میشوم
خسته از احساس نافرجام ،حتی ازخودم
خسته ازهرخوی و هر رفتارگاهی میشوم
..........................
خسته ام من خسته از اقرار گاهی میشوم
خسته از اخطار در اخطار گاهی میشوم
خسته از اسکندر و تیمور ،نام هر مغول
خسته از تاریخ بی افشار گاهی میشوم
خسته از سعد بنی وقاص دوران حجر
خسته از فرمان بی مقدار گاهی میشوم
خسته از سامانیان وخسته ازقاجارها
خسته از هرقوم بی صفار گاهی میشوم
خسته از دوران پر اشوب خونین وطن
خسته ازهرجنگ بی سردار گاهی میشوم
خستگی ازحال بم دارم بدست زلزله
خسته از ایران در اوار گاهی میشوم
خسته از هربحث دینی خسته ازهرمذهبم
خسته از گفتار بی کردار گاهی میشوم
خسته از تحریمها و خسته ازبحث اتم
خسته از اخبار در اخبار گاهی میشوم
یه روزی/یه ماهی /یه سالی
.....................
دوستان عزیز این غزل بیش از 19بیت بوده که چندتایی راحذف وبقیه را درقالب دوغزل بامضمونی جداگانه ارسال کردم ..امیدوارم مورد پسندتان باشد