سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        خواب

        شعری از

        احمد پناهنده

        از دفتر نغمه ی دل نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ ۲۳:۰۱ شماره ثبت ۳۷۸۴۱
          بازدید : ۵۰۲   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد پناهنده



        خواب

        خواب دیدم
        در جاده ای می رفتم
        با عصایی در دست
        که انتهایش پایان زندگی بود
        بناگاه دیدم
        در دوسوی جاده
        درختان ِ پیر وُ خردمند
        قامت ِ شکسته شان را
        بر پهنای ِ زمین
        شاخه ها گسترده اند
        درنگی کردم وُ
        درختان ِ خردمند را چشم شدم
        در این هنگام
        صدایی و یا نوایی
        از درختان برخاست که
        ای مهمان تازه رسیده
        درودا
        و خوش آمدی به جمعی که
        همین جاده را عبور کردند
        و من در این هنگام
        نگاه بودم وُ گوش
        فرزانه درختان ِ خردمند
        سخن را ادامه شدند
        که ای مهمان تازه رسیده
        بنگر پشت ِ سرت را
        و ببین
        چه طولانی صفی به این سو می آیند؟
        نگاه کن پیشاپیشت را
        و بنگر جوانه ها را
        چگونه زمین را می شکافند
        قامت راست می کنند
        و کودکان
        پر نشاط و شاد
        نسیم ِ زندگی می نوشند
        و شاداب وُ جوان می گردند؟
        آری
        زندگی همین است
        ابتدا بذریم
        جوانه می زنیم
        نهال می شویم
        درخت می گردیم
        به انتهای جاده می رسیم
        خاک می شویم
        و من اعتراف می کنم
        در این جاده ی ِ انتهای ِ زندگی
        نه بهشتی دیدم
        و نه جهنمی
        بلکه فقط زندگی بود وُ
        باز زندگی بود
        و باز زندگی
        همین

        احمد پناهنده ( الف. لبخند لنگرودی )
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1