سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        شهرمن

        شعری از

        بهرام قیطرانی(خناو)(خناو در زبان شیرین کردی یعنی شبنم)

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ خرداد ۱۳۹۴ ۱۳:۴۲ شماره ثبت ۳۷۵۸۲
          بازدید : ۳۸۰   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهرام قیطرانی(خناو)(خناو در زبان شیرین کردی یعنی شبنم)
        آخرین اشعار ناب بهرام قیطرانی(خناو)(خناو در زبان شیرین کردی یعنی شبنم)

        این بیابان انگار ندارد انتها
        وه که وسعتش چه زیاد است این سرزمین!!
        می فشارم پاهایم را بر زمین
        می خیزد نوک کفشهایم از پی ام
        می دانم که راه بسیار مانده است
        این اندوه شهر تا به کجا گسترده است؟
        سرزمینم ؛سرزمین مادری
        آه که چه زود گشته ای بی مرام
        رشوه هایت ,تبعیض ها,بی گمان
        نشان از مردمیدلمره است
        نه اینجا دریاست ,نه من دارم قایقی
        که همچون سهراب دورشم از شهر خویش
        اما من کفش دارم ,کفشهایم با من است
        هرچند که کفشهایی کهنه است
        می کنم بند کفشم را محکمتر
        میزنم پا بر زمین همچون تبر
        میکنم عزم سفر این بار با جدیت
        می روم تا پیدا کنم شهری بهتر
        در کنج این بیابان بزرگ
        می بینم پسر بچه ای با چشمان تر
        می گرید در پی پورشه ای
        می زند فریاد کنان مادر!
        این غریبه کیست با تو؟؟
        آیا پدر است که برگشته است؟؟
        گفتی که پدر نورانی و منور است
        این غریبه که از شب بدتر است
        بیچاره از کجا داند بچه صاف دل
        که تن فروشی شغل آن مادر است
        بی اختیار اشکهایم جاری
        نفس هایم تندتر
        دست دادم در دست پسر
        میزنیم پا برزمین همچون تبر
        میکنیم عزم سفر را جزم تر
        میرویم ما از این شهر ننگ
        سربلند و سرافراز و بی درنگ
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        سعید فلاحی
        چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۷ ۱۸:۵۲
        درود بی پایان


        عالی
        عالی
        عالی
        احسنت و آفرین

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3