سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        آمپاس

        شعری از

        علی ابرار

        از دفتر چراغ خیال نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۴۴ شماره ثبت ۳۶۶۶۱
          بازدید : ۴۸۱   |    نظرات : ۳۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی ابرار

        وقتی که خدا منو گذاشت توی آمپاس تانوبتم بشه
        برای شکستنای احساس
        وقتی دنیا باهام سرلج داره و
        منو چپونده توی قصه های  قرطاس
        وقتی فرشته ها همه بی خیال من شدند
        وباهام شدند حساس
         وقتی که شیطونم دیگه کلاساشو باهام بهم زد ومشروطم کرده.
         منم موندم دوباره توی همون کلاس
        وقتی دیگه دلم جای یه سرسوزن براش نمونده
        وجونم شده ارزون تر از یه دست لباس
         وقتی دلم مثل یه اتاق پرازباروت شده
        دارم شلیک میشم به سمت وسواس
         وقتی که حس باختن قمار منو افلیجم کرده
        باخودم تو آینه میشم ناشناس
         وقتی که دیگه جایی برای موندن ندارم
        کجابرم ازدست دنیای خناس
         
        وقتی که توی زمان خودم گم شدم.
        عکسی شدم تو دست عکاس
         
        وقتی پل های پشت سرمو بادستام خرابش کردم
        نمونده جایی برای عجز و التماس
         
        وقتی که کارد به استخونام رسیده.
        دردم گرفته یاایهاالناس
         
        وقتی که آب ازسرم خیلی خیلی گذشته باشه.
        باید بچکونه تو سرم ماشه
         وقتی سنگهای زمین وآسمون روسرم هوارمیشه
        این ازخوش شانسیمه بگو باشه
         
        وقتی که دیگه نمی دونم کی هستم وچی هستم  وکجا هستم
        دیگه بودنم چه فایده می تونه باشه
         
        وقتی عشقم مثل جذامی دیده ها ازم فرارمیکنه...
        یا زندونی شد وبالهاشو بستند وهمش تو ای کاشه
          خدایا چرا دست دست میکنی منو بکش وراحتم کن خودت که میدونی حاضربمیرم ولی انفرادی نباشه
         خدایا من نمی تونم   طاقت بیارم از تبعید می دونی که رازم فاشه
         
        21اردیبهشت 93
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6