سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        اینجا کجا بود....

        شعری از

        مهوش فتحی (فریاد)

        از دفتر سکوت فریاد نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۴ ۰۷:۳۵ شماره ثبت ۳۶۰۶۴
          بازدید : ۴۲۴   |    نظرات : ۲۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهوش فتحی (فریاد)

        اینجا کجا بود؟
        بازم قلبم گرفت و آه گفتم 
        آره بازم یه کم بیراه گفتم 
        میدونم حقمه هر چی کشیدم 
        میدونم لایقم بود اونچه دیدم 
        میدونم مرد و نامردی دروغه
        میدونم مهربونی کشک و دوغه
        میدونم زندگی یعنی اسارت 
        میدونم معرفت رو برد غارت
        آره من عاقلم در حد بودن 
        ولی اینجا خدامونم ربودن 
        دلم رفته ز دستم بی کسم کرد 
        آخه نامردیا رو میشه گفت مرد
        حالا من موندم ویک سایه پشتم 
        حالا باید بگم هر چی شنوفتم
        شنیدم یک گناهی کرد آدم 
        که بعدش آمده آدم تو عالم
        بنازم حکم اعدامش رو دادی
        آخه با معرفت!چی شد خدایی؟
        دلت اومد بهشتت بسته باشه؟ 
        همه دروازه های جهل وا شه؟
        بگو راستی چی شد شیطون اومد
        غم ادم بلای جون اومد 
        مگه خلقت جای شیطون نشسته 
        که ادم رو ز دنیا کرد خسته
        خدایا تا به کی ؟با کی بخندم؟
        با نفس و شیطون وادم بجنگم
        اخه با معرفت اینجا کجا بود؟
        مگه از اولش ادم رضا بود
        رضایت نامه داری از دلاشون
        بابا شکرت خودت هستی بالاشون 
        شما هستی امیدی چند داریم 
        ولی تو دنیاتون اغلب خماریم
        اگه حکم رضایت ناه داری
        چرا هر جمعه اینقد نام داری؟
        شما که اینقدر الاله داری
        تو دلهای شکسته خانه داری
        بگو حق منه ادم همینه ؟
        فقط حکمم شکنجه رو زمینه؟
        اگه ادم گناه و خبط کرده 
        بگو با معرفت خوبی نکرده؟
        شمایی که گناهش رو میدیدی
        یه لحظه حرف قلبش روشنیدی
        چرا ادم مامان بابا نداره
        چرا تنها بدون کس و کاره
        بنازم با وفا حکم قضاتو
        نبودم راضی و دادی رضاتو
        مامان داشته بگه اینجوری باشه
        بابا داشته بگه این جاده راشه
        حالا من موندم و دنیایی ازغم
        همه اینها شده تقصیر ادم
        منو تو اسمونا خوار کرده 
        بهشتو توسرم اوار کرده 
        زمینو از وجودم سیر کرده 
        منو از نوجوونی پیر کرده
        امیدوارم ببخشی شوخیامو
        با این حرفا ببینی عقده هامو
        منم ادم صفت هستم خدایا
         به رگاهت کنم عمری خطاها 
        اگر ببخش کنی هستم غلامت 
        اگه نه اشرفت شد رو سیاهت
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3