جمعه ۲۲ آذر
ماه و سنگ شعری از محمد یزدانی
از دفتر سنتی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ ۱۲ روز پیش شماره ثبت ۳۵۹۴۹
بازدید : ۳۹۶ | نظرات : ۳۶
|
آخرین اشعار ناب محمد یزدانی
|
مهربانیارمنا,ماهکهبالاامد
بر لب چشمه بیا, ماه که بالا آمد
خاکراهمهمهتنتاگذریبرسرمن
جانمن,یکتکپاماهکهبالاامد
حلقه در حلقه صفا ریخته از پنجره ها
شب کجا ؟چشمه کجا ؟ ماه که بالا آمد
رو به هر سو کُنَما هروَلَه هوهو کنما
تَن تَنا تَن تَتَنا ماه که بالا آمد
نور من سایه ی من ای سروسرمایه ی من
آب کن سنگ مرا ماه که بالا آمد
لنگ نگذارمرا بشکن و بردار مرا
ای همه نور خدا ماه که بالا آمد
امشب و هرشب این دشت تماشا دارد
سایه ای سر به هوا ماه که بالا آمد
دل به دریا بزنم خیمه به صحرا بزنم
با همین زمزمه با ماه که بالا آمد
محمد یزدانیجندقیهفتادونهجوانانامروز
|
نقدها و نظرات
|
سلام جناب استاد اقتداری ممنونم از نقدو نظر ارزشمند شما هرچند قسمت نقد به طرز اتفاقی بسته است اما قسمت نقد اشعارناقابل من به روی یکایک از استادان و اندیشمندان این سایت وزین همیشه باز است جناب عالی که استادی هنرمند واندیشمند هستید پس جای خود را همیشه در صدر دارید یعنی در  من سپاس | |
|
سلام جناب استاد آیت اللهی اندیشمند روشنفکر بزرگمرد میدان فرهنگ ادب و هنر اندیشه ی ایرانی حضورتان رونق افزای هر محفل ادبی است با گوهر حضور و جوهر قلم کلبه ی کوچک مجازی این حقیر را نورانی ساختید سرافرازفرمودید سپاسگزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
با همین زمزمه با ماه که بالا آمد
درود
بسیار زیبا ودلنشین قلم زدید استادبزرگوارم
دست مریزاد لذت بردم