دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی
|
ای دلبر ناز مو طلائی
پیشم تو چه موقعی میائی؟
دوری حدی و حدودی دارد
آخر تا بکی کنی جدائی
با هم زده ایم چای و قهوه
یکهو زدی زیر آشنائی
بردی دلکم چه صاف وساده
خواهی دل دیگری ربائی؟
عشق تو بر این دلم نشسته
این است ودیعه خدائی
درد دل خود چگونه گویم
نه حافظم و نه که سنائی
وصف تو چگونه ساز آرم
با قافیه های چند هجائی
این بیت خلاصه تو باشد
نازی ولی یک جهان بلائی
------
ای شاعر عاشق و پریشان
این دوره شدی تو هم ریائی
گر قهوه و چای با تو خوردم
این نیست طریق آشنائی
گفتی دلکم برای تو شد
بر گیر و ببر بهر کجائی
عاشق دل و جان خویش باهم
تقدیم کند به دلربائی
دل دادی و جان ندادی آنروز
عاشق نکند چنین خطائی
-------
ای دلبر مو طلائی من
من نیستم عاشق کذائی
هم این دل و هم که جان خود را
در راه تو میدهم دوتا ئی
خواهم که دهم پیام خود را
بهتر نکنم سخن سرائی
سوگند به عاشقان دلخون
سوگند به رب کبریائی
فریاد مرا شنو دوباره
با صوت جلی یا بی صدائی
دل را تو ربودی روز اول
در کافه سرای پارک سائی
جانم به کف است دیگر امروز
" بسم الله اگر حریف مائی"
نیم بیت آخر از نظامی میباشد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.