سه شنبه ۲۲ آبان
انتهای رفتن تو کجاست؟ شعری از رضا حیدری نیا
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱ تير ۱۳۹۰ ۰۰:۴۱ شماره ثبت ۳۵۳۲
بازدید : ۸۸۹ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا
|
مرا به خاطر داری ؟ همانم که نماندنت را بودم و نبــودنت را ماندم همانم که شکفتنت را ریشه شدم و ریشه کردنت را شکفتم مرا به خاطر داری؟ همانم که از حُرم سوختنم گونه ات سرخ شد می دانم که به خاطر نداری . می پرسم که باور کنم راستی ، انتهای رفتن تو کجاست؟ که اینهمه رفتن ، از توان و صبر من افزون است بی تو چونان رقصنده ای که در گل و لای شرم دست و پا میزند شوق رقصیدن را از خاطر برده ام آنهم آنگاه که به بهترین رقص خود کمر بسته ام بی تو چونان لبخند کودکی که از نگاهی غضبناک میمیرد خیره بر مسیر رفتنت ، لبخند عشقم بر چهره نگرانم ماسیده است آه که دل تابستانی ام را چه شوقی است به خنکای تو ای همواره ترین بیگانه با من بی تو جانم به دشواری و با پروا از پله ها بالا میرود تو رفته ای و من هنوز بی تو بودن را تجربه نکرده ام تو رفته ای و من هنوز تنهایی را هم تجربه نکرده ام تو رفته ای و من هنوز شاعرم شاعر نیاز و زیبایی ای جلوه دل انگیز شاعرانگی دلگیرم بی تو سرهای غمم همه بی خوابند همه بی تابند مگذار که به حجم همه لحظه های بی تو بودن این واپسین دم را هم اضافه کنم از امروز ساعتی را که نشان گر زمان دقیق رفتن توست با بندی از دلتنگی به گردن می آویزم ای دل انگیز بیگانه خو انتهای رفتن تو کجاست؟ که من هنوز در تب و تاب آن عزیمت سرد ،واژه می شکافم هنوز دُردانه به قربانگاه میبرم بی وسوسه بی آنکه حتی سنگ را بر تن وسوسه خسته کنم هنوز میان شاخه های عشق ،خستگی را تاب می دهم هنوز هرچه پرواز می کنم بالهایم تکان نمی خورند و هنوز بی جوهر وجود تو هرچه می نویسم پاک میشود ای که از همه بیشتر با من غریبه ای بیا که جز تو هنوز کسی را نیافته ام که مرا دوست نداشته باشد بازگرد بازگرد ، با اینکه بسی محتاجم به نبودنت برای شعر گفتن
این دلنوشته را تقدیم می کنم به خانم چگنی زاده بزرگوار که با اینکه زیاد اهل غزل نیستند ولی لطفشان همواره شامل حال غزلهای من شده است.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.