ویرانه ی دل را کسی اباد نکرد
بعداز تو اگر کسی بر این راه گذشت
گریاندم وغیر از گله ایجاد نکرد
ای یار جدا مانده عجب خاطره هایت
تا مرز جنون بردم و ازاد نکرد
عمریست دلم در ته این کوچه بن بست
عمرش به سر امد و دلت یاد نکرد
"روزی که گدایت شدم این فاجعه زایید "
غمگین تر من مادر غم زاد نکرد
این قافیه تنگ است ولی حرف دلم نه
بعد از تو کسی قلب مرا شاد نکرد........
.........
مصرع امانت گرفته از بانو فروزان شهبازی
.
.
.
بعد از مدتهادست بقلم شدم وغزلکی ارسال کردم ..ایراداتش را به بزرگی خودتان ببخشید ومثل همیشه راهنماییم کنید...
...............
برقامت عشق، درد وغم دوخته اند
اینجاهمگی به دردما سوخته اند
یک روز جوابشان ندادیم وعجیب
ازشاعرشعرنابشان برافروخته اند
............
این رباعی رو اصلا وتحت هیچ شرایطی جدی نگیرید که یک شوخی بچگانه بیشتر نیست ...
دوستتان دارم در حد المپیک...
واما
مشغله های زندگی وگرفتاریهای روزگار بدجور اسیرم کرده به طوری که بهترین لحظه های زندگی (بودن درکنارشماعزیزان دلم )ازحقیر سلب شده ..معمولا در جاده ها اتلاف وقت میکنم ،این موضوع رو عرض کردم که نبودنم وکم سعادتیم رو موجه بدونید..
امشب اسیرجاده ها با کامیون باری ام /قاصد اگر ارد خبر بر من عزاداری کنید....این رو جدی بگیرید ...