چهارشنبه ۲۸ آذر
چوپان همراه گله شعری از جمیله زینعلی
از دفتر ناز دونه ها نوع شعر ترکیب بند
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۱۶:۵۵ شماره ثبت ۳۴۵۴۰
بازدید : ۴۱۴۷ | نظرات : ۱۴
|
آخرین اشعار ناب جمیله زینعلی
|
وقتی که خورشید دوید
به آسمون نور پاشید
چوپان آورد گله را
میان دشت و صحرا
بره ها توی صحرا
مشغول بازی شدن
می دویدن به هر سو
خوشحال و راضی بودن
چوپان کنار چشمه
نشسته بود تو سایه
با نی لبک نی میزد
آواز شاد می خوند هی
گله مشغول بازی
چوپان دل خوش وراضی
گوسفند ها توی صحرا
می دویدن به هرجا
بره ها رو می بردن
علف وچمن می خوردن
گوسفند ها بع بع کنان
به هر سو می پریدن
صدای نی چوپان رو
توی دشت می شنیدند
بزها که خسته می شدن
به هم دیگه شاخ می زدن
وقتی که آروم می شدن
یه گوشه ای می خوابیدن
خورشید می خواست بخوابه
دیگه نمی خواست بتابه
پشت کوه های پر برف
آروم آروم داشت می رفت
چوپان یهو بلند شد
گله رو جمع کردو برد
گله رو برد دهکده
دشت صاحباش بده
چوپان خدا نگهدار
فردا زود بشی بیدار
فردا باز هم همین جا
باشه لحظه ی دیدار
چوپان و گله رفتن
بچه ها خدا نگهدار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.