<< دوشیزه ی اورلئان >>
در عروجِ جلجتایِ تو
ــــ ای جامِ جلیل !
که من در تموّجِ جاشویِ دل
درآب و گل
نمی لغزم
اوجِ موجم ، بی کران جای من است
این جهان هیچ و هر هفت آسمان
هر کجایش
جای جایش
نجمه در نجمه نجوای من است
ــــ ای جانِ دل افسوس !
با جُرمِ افسونگرِ شب گیسو
سوختم به آتشِ شمایان
هر رخشه چشمِ جادو
شرقی از آهِ خورشید
شوقِ رهایی جوشید بر جامِ جاودانه !
من شب نبودم اما ...
سرشارِ شاپرکها !
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عروج : بر آمدن و به بالا بر شدن
جلجتا : تپه ای که در آنجا مسیح را مصلوب کردند
تموج : موج زدن آب
جاشو : ملاح ، ملوان
نجمه : ستاره
نجوا : آهسته حرف زدن ، زمزمه
رخشه : شعاع نور ، پرتو ، درخشندگی
جام جاودانه : اشاره ای ست به خون مسیح در جام وگیرفتن حیات جاودانه در شعر فروغی بسطامی
شاپرک : اشاره به پرواز و عروج
دوشیزه اورلئان : ژان دارک «قهرمان» ملی
فرانسه و قدیسهای در
کلیسای کاتولیک.در
جنگ صدساله بر ضد
انگلستان، رهبری فرانسویها را برعهده داشت. در نزدیکی شهر کُنپی ینی، به خاطر خیانت شهردار این شهر توسط بورگینیونها اسیر و به انگلیسیها فروخته شد. ژان دارک در یک دادگاه کلیسایی، توسط اسقفِ بووه،
پیر کوشون به جرم ضدیت با قوانین کلیسا، محکوم و در میدان ویومارشه شهرِ
روآن سوزانده شد. چندی بعد، در یک دادگاه تجدید نظر در سال
۱۴۵۶، «شرافت» وی را مجدداً پذیرفتند.