شبی پایا ، شبی غمگین ، شبی بسیار غمزا بود
شبی زاینده ی صـــدگـونه محنت ؛ شام یلدا بود
ستـــــاره بی نصیب از نـور و مه شبگرد تنها بود
گل خورشید ، پنهان پشـت ابـــــر تیرگی ها بود
زمین در آتش بیــــــداد فـــرزنـــدان شب می سوخت
سحرجویان حـــــق فریــــــاد را جلّاد لب می دوخت
غبار بی کسی بنشسته بــر رخســار مردم بود
وطـــن بازیچـــــــــه ی بوزینگان بــی ترّحم بود
میـان بانگ باطل گستــران فـــریاد حق گم بود
دل دریــایـــی بیـــدار مــــردان در تـــلاطــم بود
شکــــوفــــه بر درخـت بالــــغ توحیــــد می خوشید
به هرجاچشمه چشمه خون سرخ لاله می جوشید
حقیقت بــاوران ، اسلام را فریاد می کردند
نبردی بی امان با ظلمت و بیداد می کردند
پریشان خواب دیوشوم استبداد می کردند
ستم برباد می دادند وحق رایاد می کردند
ز خـــون بالنده کم کم گلبـــــــن آزادگی می شد
به فریاد و خروش و خشم ، معنا زندگی می شد
به ناگه مهر عالمتــــاب از مغــــرب هویدا شد
شب پایا ، شب غمـزا ، شب بیداد ، رسوا شد
ندا دادند چاووشان کــه آن گمگشته پیدا شد
بهــــار آمـــــد گل لبخند بــــر لبها شکوفا شد
رسیــــد از جانب مینــــــــو نسیم پاک نوروزی
که فروردین به بهمن تهنیت گفته ست پیروزی
مسیحــــا آمـــــد و درد بلامنــــدان مداوا کرد
دل غمدیدگان را بـــــا دم جانبخش احیا کرد
لوای کفــــــر کنـــــــد و رایت توحید بر پا کرد
سخن از نور گفت و صحبت از پایان غمها کرد
شبـــــــاب زندگانی داد مهجوران مقبل را
شــــــــراب جاودانی داد مخموران بیدل را*
ســــوار سبزپوش پــــر خروش آن قائل تکبیر
ندا در داد:یاران!گشت خون پیروز بر شمشیر
بت شرک آفرین کفـرگستر را شکست آن پیر
گسست آنگاه از پـای اسیـــــران ستم زنجیر
گل آمد ، لاله آمد ، یاسمین آمد ، هزار آمد
به یمن مقـــــدم آن یار ، در بهمن بهار آمد.
*بهار 1358شمسی-کاشان
________________
*بیتی تماما قافیه.