از موجها نترس،تا قایق تو ام
غرقت نمیکنم،پس لایق تو ام
تا عشق حاکم است،فرقی نمیکند
احساسِ حالِ تو ،یا سابق تو ام
عمری اگر گذشت،بی عطر و بوی تو...
عَذرای من هنوز هم وامق تو ام
انکار کن ولی،من در تو زنده ام
در زود رنجیَت...،در نِق نِق تو ام
وقتی که با خودت،درگیر میشوی...
در اصل آن منِ بی منطقِ تو ام
انکار کن ولی،آرام گریه کن
میبینیَم عزیز؟در هِق هِق تو ام!
انگار از خودت، دزدیده ام «تو»را
جَلبم نمیکنی؟ من سارق «تو»ام
از دل نمیروی،ای دل سروده ام
ای شعر...ای غزل،من خالق تو ام
هر چند دشمنی،با خالق خودت...
فریاد میزنم: من عاشق تو ام!