دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر م فریاد(محمدرضا زارع)
آخرین اشعار ناب م فریاد(محمدرضا زارع)
|
عزيز من!
تو اي ناديدني معشوق ِ قلب ِ من
كه تقديرم ستمكارانه چشمم را
به روي ماه زيباي تو بسته
و دستم را از آغوش تو دزديده
و قلبم را
براي غفلت از ياد تو در زنجير افكنده...
من امشب صادق و خالص
به دور از مصلحت انديشي و عقل و حساب و ترس از تبعيد
براي اعترافي ساده امّا تلخ مي آيم:
دروغ است اين كه من گفتم:
"نميخواهم اسير قلب من باشي"
دروغ است اين كه من گفتم:
"نميخواهم بسوزي در ميان آتش عشقم"
دروغ است اين كه من گفتم:
"نميخواهم هميشه ياد من باشي"...
دروغ است اين همه امّا
تو مي بخشي و مي داني
هميشه دوستت دارم
تو مي بخشي و مي داني
چه بي صبرانه مشتاقم
در آغوشت بگيرم يك شب زيباي مهتابي
و اشكم را
به اشك ِ گونه هاي خيس و تبدارت بياميزم
تو مي بخشي و مي داني
كه قلب نيمه جان من
به شوق گفتن شعري براي تو
تمام عمر مي سوزد
تو مي بخشي و مي داني
كه لبهايم
براي بوسه بر لبهاي زيبايت
هميشه تشنه مي ماند
تو مي بخشي و مي داني
كه من در چنگ تقديرم
و مي داني
چه زنجير ضخيمي خورده بر پايم...
تو مي بخشي و مي داني
و من
حتي اگر اين اعتراف ساده را پنهان كنم از تو
خودم را تا ابد
هرگز نمي بخشم...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود شاعر ارجمند
زیبا، لطیف سپید دلنوازی بود