سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        ابوذیات توصیف الحروف / دوبیتی وصف حروف / القسم الثانی

        شعری از

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        از دفتر غروب ماه نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ آذر ۱۳۹۳ ۲۳:۱۵ شماره ثبت ۳۲۴۲۱
          بازدید : ۶۳۰   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ابوذیات توصیف الحروف  دوبیتی وصف حروف  القسم الثانی
        حرف الضاد کل معنی کمل بیه
        یفرزن عوده من زوده کمل بیه
        کبیر ایواسی بالوادی کمل بیه
        المثل عند العرب شیخ الهویه
        ***
        حرف ضاد مکمل در معانی است
        گل خوشبو و معروف جهانی است
        به سختی می شود نامش فرا خواند
        سِر اعراب در لفظ نهانی است
        ***
        حرف الطاء حرف طاهرو ناری
        ابکلامی وصفت وصفه و ناری
        شمس صارالی بدروبی و ناری
        یضوی الدار لا تظلم علیه
        ***
        حرف ط به پاکی می ستایم
        به گرمی لفظ او را می گشایم
        منور کرد یارانش چو خورشید
        سپاس ای دوست واضح گفته هایم؟
        ***
        حرف الظاء حرف ظاهر وعن بیه
        الفظه اباجمل ارکانه و عن بیه
        ابظلام اللیل ناظورک و عن بیه
        تشوف اهل الصدگ من الخویه
        ***
        حرف ظ صدای ظاهری هست
        درونش طبع خاص دلبری هست
        تو شب های سیاهِ دوری از دید
        نوای آن زدیدت یاوری هست
        ***
        حرف العین عان الادب من شاف
        مطر وایراوی العطشان من شاف
        جربه او حس دموعک بیه من شاف
        یداوی اجروح وایزیل البلیه
        ***
        حرف عین ادب دردل نشان داد
        به یاران خودش آبی نهان داد
        شفا می داد درد عاشقی را
        تولد بار دیگر را به جان داد
        ***
        حرف الغین غر و انتغر وانهار
        شعل ناره ابدیاره الیال و انهار
        غلط سیر سفن بالبحر و انهار
        یرید القاف تهدیله الهویه
        ***
        حرف غین مغرور و بد اندیش
        به هم پیمان راهش می زند نیش
        سقر کرده به دریا رود و بیشه
        که قاف از دیدگاهش می زند کیش
        ***
        حرف الفاء شهم فارس فسر بیه
        کریم او یکرم احبابه فسر بیه
        اخذ درب الفهم جاسر فسر بیه
        مثل فرس الحرب تهوی المنیه
        ***
        حرف ف شجاع و سر به کار است
        دلش بخشنده روحش ماندگار است
        به دانش روی آورده شب و روز
        چو اسب جنگجو آن خود سوار است
        ***
        حرف القاف قر واستقر و اجلی
        او حرگ کلمن وگفله ابغدر و اجلی
        احترم حرف الالف و ارشاه و اجلی
        یود ایلم شمل ربعه او خویه
        ***
        حرف قاف در دل مستقر شد
        ز آتش بار دشمن در به در شد
        احترام حرف آ در دل چشیده
        به نامش جمع یاران مفتخر شد
        ***
        حرف الکاف کف الظلم و الجور
        کریم او ما یود الدفع و الجور
        تحبه اهله او عمامه او غرب والجور
        لان صاحب فضل یحمی الثنیه
        ***
        حرف ک ستم کاران فنا کرد
        هم و غصه و نامردان رها کرد
        عزیزو سر پناه مردمان هست
        به فضل جان فدایی غم جدا کرد
        ***
        حرف الگاف معجم ورد بلواد
        ابحکمه اخذ بیت القاف بلواد
        استعماله وسع و انتشر بلواد
        استقر بیت الصدیق ابلا وصیه
        ***
        حرف گ بدان مهمان نشسته
        به جای قاف خود درمان نشسته
        همه جا جای دیدارش نبوده
        بدون اذن بی پیمان نشسته
        ***
        حرف اللام ما الومه واخل بیه
        ما حارب اخو خله و خل بیه
        لهیبه ما وصل واحثر وخل بیه
        ارشه ابنار من مسه اباذیه
        ***
        حرف لام حرف زندگی هست
        چه زیبا روی دور از بردگی هست
        چه نیکو خشم خود را می خورد زود
        لعاب او همیشه ماندگی هست
        ***
        حرف المیم مر او صعب وصفه
        مو خابط و اعبره ابرمل واصفه
        ذاته مثل مای العذب وصفه
        صبر ما ینلهم صعب التقیه
        ***
        حرف میم وصفش خیلی سخت است
        نه شریر و نه خیلی نیک بخت است
        خدا داند درونش گنج و رنجی
        به تلخی می گراید تخت تخت است
        ***
        حرف النون نم نم خزن من هاد
        اخذ ملبوسه خله کشف من هاد
        حلیم ابتری من اثمود من هاد
        ابحماسه او تابع العنده حمیه
        ***
        حرف نون نم نم کرده گاهی
        انیس و خوش خبر دل را به راهی
        نه از قوم ثمود نه هاد صفاتش
        حماسه آفرید از کوه و کاهی
        ***
        حرف الواو هادی النسب و انجاب
        صریح او ما یاذی الخلگ و انجاب
        دخل ببیوت غربه او نظف وانجاب
        تاج الراس یملک کل تحیه
        ***
        حرف واو آرام و نسب دوست
        رفیق هر عیان چون چشم وابروست
        نجیب و سر زده آمد به خویشان
        تاج سر امین و خیلی نیکوست
        ***
        حرف الهاء هلک کل مضر واخفاه
        او لفه ابمشکلاته ابچفن واخفاه
        یضل عادل کریم او حکم واخفاه
        او یعیش ابخیر مسعد بالدنیه
        ***
        حرف ه خطر هر گز ندیده
        اگر دیده کفن کارش کشیده
        حکیم او حاکم و حکمش جلا گشت
        زخوبان رستگاری را خریده
        ***
        حرف الیاء حرف منجد واهم بیه
        ابصلاتک کثر آیاتک و هم بیه
        سرک تندعی الربک و هم بیه
        یفلش الصخر و ایشافی الاذیه
        ***
        حرف ی نجات آور صفاتش
        نماز و روزه تابیده تو ذاتش
        بیا برخیز وقت تنبلی نیست
        شفا می بارد از حکم نکاتش
        ***
        حرف الپه حرف مختص و اهل له
        ابمکانه ینشر اعطوره و اهل له
        اللسان اتکرمش ابلفظه و اهل له
        ابحرف الباء یمر طوره ابردیه
        ***
        حرف پ نمایش اختصاصی
        به جایش می نشیند با سپاسی
        برای عده ای صوتش غریب است
        به ب مشغول کرده دل هواسی
        ***
        حرف الچه حرف باید والم بیه
        اشعلامک تشرب ابکاسه و الم بیه
        دوم الشاعر ایحذفه والم بیه
        ما موجود ذکره ابکل نویه
        ***
        حرف چ چرا تابیده پنهان
        به درد و هجر خود شل کرده میدان
        درون شعر وابیاتش علم شد
        نه جایی در حدث دارد نه قرآن
        ***
        حرف الژه حرف زاید و اخن بیه
        شفت کل الهجر منه و اخن بیه
        کم مره اسهرت لجله و اخن بیه
        طلع خارج نطاق اهل الهویه
        ***
        حرف ژ صدایش بم بم آید
        نه هر جا در کمالش نم نم آید
        مراد از او همان گچ پژ و غربت
        تو عشق و عاشقی چون کم کم آید
        ***
         
        من الشاعر:
        جاسم ثعلبی (الحسانی)
        09/09/1393
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7