بر رخ از دیده ی ما اشک روان است هنوز در غم هجر تو زینب نگران است هنوز
حال ماتم زدگان درغم مولا (ع) داریم حال ما دلشدگان بر تو عیان است هنوز
تربت پاک توشد سجده گه انس و ملک غالیه سا به همه کون و مکان است هنوز
آفتاب است سر نیزه سر خونینت بوسه ی فاطمه بر راس نشان است هنوز
قتلگاه شه و سالار شهیدان اینجاست خون جوشیده زگودال، روان است هنوز
دست پاک پسر ام بنین(س) بر لب آب مانده و باز برآن صورت و سان است هنوز
پیکر بی سر عباس(ع) چنان می بینم که درآن بردن یک مشک ، توان است هنوز
غیرت و مردی عباس (ع)عیان مینگرم آب بین دو کف دست و دهان است هنوز
اکبرت(ع)تشنه زتو اب شهادت میخواست بر لب انگشتریت روی زبان است هنوز
گفته بودی کمرم از غم عباس (ع)شکست پشت تو گرم آز آن سرو چمان است هنوز
یاد انگشتر و انگشت تو افتادم من مُهر اربابی تو نیزهمان است هنوز
ازغم هجر تو مولا، ببین در دل شب خیمه ها جایگه آه و فغان است هنوز
عابس و حرو حبیب بن مظاهر به صفند کربلا مأمن آن صف شکنان است هنوز
میزند باز صدایت ز حرم خواهر تو رو سوی قتله گه انگار ، دوان است هنوز
آه پیراهن خونین تو را فاطمه (س) دید بوی یوسف طرف عرش وزان است هنوز
خارج از شهر مدینه بنگر ام بنین(س) منتظر چشم به راه پسران است هنوز
چشم را باز کن و بین که دراین غربت تار دشت پر لاله زخونین کفنان است هنوز
مهدی(ع) اندر غم تو خون بگرید مولا دل او غمزده از درد گران است هنوز
عزتوسروری مابه حسینبن علی(ع)است عزت شیعه از آن معدن و کان است هنوز
کربلا مأمن دلهای غریبانه ی ماست کربلا جلوه گه و قبله ی جان است هنوز
قبر شش گوشه مولاست شفابخش دلم کربلا قلب من و قلب جهان است هنوز
یاد مولایم حسین(ع) از دل پاکان نرود نام او در همه جا وردِ زبان است هنوز