جمعه ۷ دی
ترمزم را بریده ام ... ! شعری از میثاق بهنامی
از دفتر خمیازه نوع شعر غزل مثنوی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳ ۰۱:۱۰ شماره ثبت ۳۱۴۰۶
بازدید : ۷۴۱ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب میثاق بهنامی
|
من و این مشت ھای رو دیوار
من و نفرت از این ھمھ تکــرار
من و این شکل زندگی سگی
گذراِن دقیقھ ھا... الکــــــــی
خستھ از این ھمھ نخوابیـدن
تیمھ شب بی دلیل خندیـدن
سر از این شعر در نیاوردن
تا رسیدن بھ حِس گـ... خوردن
چیزی از شعر را نفھمیدن
توو ردیف و تو قافیه ری...
***
بازِی کاغذ و من و خودکار
جیــِغ دستم از آتِش سیگار
حسرِت لحظھ ھای بودِن تو
لحظھ ھایی کھ نمیشود تکرار
گردِش تلِخ سرنوشِت مـــن
تُف و نفرین بھ نقطھ ی پرگار
***
کاش از اول قرارمان این بود
آخرین فصِل قصھ ام این است
تک تِک لحظھ ھای بودِن تو
باز ھم بی دلیل شیرین است
***
راھیم... راھِی مسیری کھ
مقصدش را خودم نمیدانم
جاده ھا بوِی مرگ میگیرند
از نگـــــــاِه دِل پریشـــــانم
در کدامین مسیر میپیچد
پیِچ این جاده و ... نمیپیچم
تھ این دره ... زندگی زیباست
شایداونجا تموم شه سر گیجم
***
ترمزم را بریده ام ... آری
مردمی کھ فقط نظاره گرند
!!! ترمزش را بریده بود ... آری
این جماعت چقدر بی خبرند...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.