يکشنبه ۲۷ آبان
شِکرگاه 2 شعری از داود احمدی( باقی )
از دفتر دفتر باقی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ آبان ۱۳۹۳ ۰۱:۴۸ شماره ثبت ۳۱۲۰۷
بازدید : ۶۵۰ | نظرات : ۴۰
|
دفاتر شعر داود احمدی( باقی )
آخرین اشعار ناب داود احمدی( باقی )
|
دوستان و همراهان عزیز ! سلام ! عذر خواهم از اینکه بعد از مدتها دوری ، با شعری سرد و بی روح و ( نه چندان شعر) به دیدارتان می آیم. اما خوبست بدانید که مدتی است روزگار هر طور که خواسته با من ِ نفس بریده بازی کرده و ( طبق قانونِ ازلی) ، او نیز برنده شده. خلاصه اینکه احوال خوبی ندارم و ایام بسیار بدی را می گذرانم.این شعر گونه نیز بازخورد همین کشاکش های اخیر ِ من و روزگار است. و اما بعد : چرا اینگونه شد افسانه ی ما !؟ تو تنها ماندی و ما نیز تنها ! شِکرگاه ِ لب ات ، مقصود ما بود ولی هیهات از این ، ویرانه دنیا به یادت هست ایامی که بُگذشت چه سان سرشار بودیم از تمنا ؟ بخاطر داری آن انگشتری کو بر انگشتت نشاندم ، شام یلدا مرا یادست گفتی : «آهوی دشت شکار آمد به چنگی ، بَبر آسا» هنوزم با تو صد افسانه ام بود که پَر گیرم ز آغوشت چو رویا قرار این بود باشی میزبان و ز طنازی بر آری شور و معنا خیالم می رسید این بار باید ز تنگ اش پیش گیرم راه ِ اعلا فلک را ناجوانمردی به سر شد تمام این قصه ها را کرد حاشا فلک را باز پرسید ای خلایق ز « باقی » بینوا تر ، دیده آیا؟ مرا با دَرد ِ خویشم وا گذارید که جغد غم به جانم کرده بلوا چو کوره می گُدازد دل ، خدایا ! چرا سرد است امشب ، خانه ی ما ؟ در آخر هم لازمه که یادآوری کنم ، همه شما عزیزان سرور و استاد بنده اید. اگر به خاطر ِ مشکلات اینترنت نتونستم به موقع پاسخ محبت هاتونو بدم ، به بزرگی ِ خودتون ، حقیر رو ببخشید. شاااااااد و سربلند باشید.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
تنتون سالم!
دلتون بی غم!
29 اردیبهشت و سالروز تولدتونم مبارک