دوشنبه ۳ دی
ای بانو شعری از امیر
از دفتر ابتدایی ترین اشعار من نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۳ ۱۷:۱۹ شماره ثبت ۲۹۹۳۸
بازدید : ۴۸۹ | نظرات : ۱۰
|
|
خرمنی رنگ کبود دید سهراب به دشت
ذهن من خسته تر از جانم آرام نشست
پر پروازه پرنده به دو نیم تقسیم شد
سایه ی پشت سرم او مرا تعقیب شد
سایه ی پشت سرم پیشی گرفت از جان من
تیرگی ماند بدین سو فقط در یاد من
من نشستم و دمی خویش با خویش زدم
به تمام درد تنهایی و غربت رگ خویش زدم
من زدم خویشتن رگ خویش را در یاد تو
در جهنم نیز ندیدم از بدی امثال تو
راه می رفتم و ناله کنان بی هم نفس
همچو مرغ عاشقی نغمه کنان در یک قفس
شکل پرواز پرنده در میان آسمان
حس جاری شدن خون در میان این زبان
بیت آخر، نفسم تنگ شده ای بانو
نفسی تازه بده بر لب سرخت بانو
سروش
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.