تقدیم به
سکاندار عزیز حاج فکری ، رها عزیز ،جناب مجاهد نیا ،
الهه انتظاری ،استاد بافقی باران ،
بانوان عزیز ، مینا علیزاده ،تینا یاسین ،ماه بانو
سرورانم ، جنابان استکی ،لادون پرند ، و رضا نظری
شرمنده همه دوستان هستم که نتوانستم اسامی خوشگلشان را در این شعر بیاورم
دست بوس همه شما هستم عمری باشد انشالله نوبت بعد
تویی جانا تویی دردانه ی عشق
گل زیبای این گلخانه ی عشق
تمام شاعران جمعند اینجا
شده اینجا برایم خانه ی عشق
سکاندارش دلی بی کینه دارد
بسازد بهر دل کاشانه ی عشق
رها آن دختر مثبت انرژی
دل پاکش بود پیمانه ی عشق
مجاهد آن یل این بیشه ی ناب
بود اینجا دلا فرزانه ی عشق
الهه انتظاری هم فداییست
درون کافه ام مستانه ی عشق
خداوندا نگه دار از زوالش
گرفتارش نکن غمخانه ی عشق
همین استاد باران را که بینی
نبوده هرگزش بیگانه ی عشق
همین مینا و تینا ، ماه بانو
به نیکی گشته اند همخانه ی عشق
جناب استکی ،لادون ، رضا جان
همین ها باشدم پیرانه ی عشق
و من احسانم و سر در گریبان
خدایا گشته ام دیوانه ی عشق
احسان
منظور از فدایی بودن الهه انتظاری این بود که ایشان در راه کارگاه کافه ترانزیت ناب
عملیات انتحاری کردند و شهیده ی این راه شده و صندلی داغ را به خاک و خون کشیدند
روحش شاد