نَمکدان نشکنی !!!
دشمنِ دانا به از نادانِ دوست
دوری از نادان یقینن که نکوست
گر تو را بیگانه ای دشمن شود
چون که می دانی تَنَت ایمن شود
ورنه چون از خود عَدو گردد کسی
از غفا خنجر زند با ناکسی
دشمنی که تیغ از رو بسته است
به ز خویشِ در کمین بنشسته است
آنکه عیبت را بپوشاند عدوست
دشمنی و کینه توزیها از اوست
در حَذَر باش از تَمَلُّق پیشه ها
از گروهِ خائن و بی ریشه ها
هم نشینی با کس و ناکس مکن
شان گُل را هم طرازِ خَس مکن
چون هُما در آسمان پرواز کن
هم نشینی با عُقاب و باز کن
گرکه با دونان نشینی دون شوی
وز مقامِ آدمی بیرون شوی
چون نمک خوردی نمکدان نشکنی
در رفاقت عهد و پیمان نشکنی
گر شدی محرم به اهلِ خانه ای
چون نظر بازی کنی انسان نه ای
لایقِ هر کس نباشد نام دوست
دوستی یک نعمت از انعامِ اوست
دوستی آلوده گردد گر به پول
شان انسان می کند آنجا نزول
دوستی ها گر به زر سنجش شود
باعثِ تیره گی و رنجش شود
در رفاقت تو وفا را پیشه کن
با محبت تو به دل ها ریشه کن
دور کن از خود غرور و کینه را
پُر کن از مهر و محبت سینه را
حسین جنگ آرا (یاشیل)
ایران - تبریز