يکشنبه ۲ دی
شب مستی شبِ سرد خرابات. شعری از آرزو محمدی
از دفتر ساقی نامه نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۳ مرداد ۱۳۹۳ ۱۳:۴۷ شماره ثبت ۲۸۴۱۳
بازدید : ۲۳۹۵ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب آرزو محمدی
|
اينک چه مست و مستورم
از باديه سرد
از ظلم و جنگ
از آه و رنج
از کشکول و بنگ
به دورم امشب
شب مستي که داند چيست امشب
شب اعدام حق است امشب
شب طوفان عشق است امشب
شب مکتوب در دفتر عشق
شب سبز و سفيد و سرخ است امشب
شب مرگ فقير سر گشاده
شب بيداد من در کنج خانه
شب آرام
شب دور از خرافات
شب مستي
شب سرد خرابات
چه اينک سر گشاده سر بدادم
هر آن چيزي که در سر ميفشارم
که حاشا،گر که روزي برکنند سر
ببينند در خيالم جان بدادم
هواي سر امشب،چه سوزي ست
همان سوز زمستان گذشته
همان سوز يادآور درد
همان سوز سرو سبز،سر گذشته
عجب اقبال شومي است اي داد
گمانم آسمان ناله همي داد
جواب آسمان چيست اين بار
همان ناله سرد مرغ بيدار
دگر مستي ز سوز اين سرما
پريد و سرد گشتم بحالم
خروش آمد که ساعتي چند
ز سوز سرما
در کنج خانه
جان بدادم.!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
از بادیه سرد
سلام بانو محمدی
درودهای بیکران برشما
زیبا قلم زده اید