دوشنبه ۳ دی
به رؤیا عادت کرده ام. شعری از بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۸:۴۱ شماره ثبت ۲۸۳۲
بازدید : ۹۹۸ | نظرات : ۲۹
|
دفاتر شعر بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
آخرین اشعار ناب بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
|
تقدیم به خواهر عزیزم ( میترا وحیدی )
دوباره خواب تو را دیدم .
هیوا !!!
دست خودم ، که نیست .
به رؤیا عادت کرده ام.
باور کن!!!
هر شبم از پشت پلک های خیس باران
دلتنگی تمام جاده های به بن بست رسیده را
گریسته ام.
دستم را پس مزن!!!
بیا و رویش درد را
در این تن تکیده نظاره کن!!!
هیوا!!!
منم؛ سوگوار تمام ثانیه ها و دقیقه ها
نمی دانم ؛
که چندمین بهار است،
می آیی و من بی خبرم؟
وخیل خاکستری لک لک ها
بر اندیشه ی تمام واژه ها
لانه کرده است .
باید کمی گریه کنم ،هیوا!!!
از مجموعه ی : هیوا در باد
بهزاد چهارتنگی ( خاموش )
یازدهم اردیبهشت نود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.