سایه سنگین تو همسنگ غمها میشود غم نمیداند کسی کز او ستمها میشود!
آه، دلتنگی زیاد و مهر دستانت کم است عمر ما هم در پی این بیش و کمها میشود
این دل صد پاره از نادیدنت دانی کجاست در محرم بیرق بام وعلم ها میشود
زیر نجواهای سازم از درون یابم تورا هم نوا با اشکها این زیر و بمها میشود
مشق عشق خوشنویسان از دل نیزار ماست زان دل سرگشته ای کز آن قلم ها میشود
ذهن مشتاقان برآشفت از تب رویای عشق عالمی حیران تو زین پیچ و خم ها میشود
مادر بزرگ یکی از دوستانم در اثر بیماری حیاط یک الی دو ماهه بیش نخواهد داشت ازآنجا که مهربانیها ازو دیده وشنیده ام از زبان ایشان چند بیت را سرودم.با آرزوی سلامتی برای همه شما.
رها تر از همیشه ام به بالم احتیاج نیست به ماه دلسپرده ام به سالم احتیاج نیست
از این کتاب در گذر مرا نصیب دیگر است از آنکه حافظم تویی به فالم احتیاج نیست
زبام لب گرفته ام ،سکوت از چه میکنی؟ مجال قیل میدهی؟به قالم احتیاج نیست
عظیمتیست تا سجود ،"الف" به قامتم مبین رکوع خود نموده ام ،به "دالم" احتیاج نیست