پنجشنبه ۲۰ دی
|
دفاتر شعر حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
آخرین اشعار ناب حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
|
زمینه:
دایی من( شهید حسن فاتح ) در اسارتگاه عراق در زمان جنگ به شهادت رسید.مادر بزرگم 17 سال چشم انتظار پیکر مطهر فرزندش بود.اما پیکر فرزندش را نیاوردند و در تمام این مدت بر مزاری که به عنوان یادبود در مقبرة الشهدا ی شهرستان لنگرود(استان گیلان) ساخته بودند اشک میریخت و درد دل میکرد.او در این انتظار از دنیا رفت و تنها 3 سال بعد از رحلتشان،پیکر مطهر فرزندش را (بعد از 20 سال) ««سالم»» به کشور بازگرداندند. این غزل را تقدیم به مادربزرگم میکنم:
باید از صبرت بسازم یک غزل مادر بزرگ
صبرِ تو باید شود ضرب المَثل مادر بزرگ
جسمِ فرزندت نیامد از سفر ، وَز صبرِ تو
غوره حلوایی شد « أحلی مِن عَسل » مادر بزرگ
گرچه آغوشِ مزار از جسمِ فرزندت تهی ...
سنگِ قبرش را گرفتی در بَغل مادر بزرگ
چشمه ای از اشک ، چشمت ... باری از غم روی دوش
زن نه ! تو چون کوه هستی در عمل مادر بزرگ
صبرت امّا قطره ای کوچک ز اقیانوس بود ...
در کنارِ صبرِ زینب(س) روی تل ؛ مادر بزرگ
سالها هر روز و شب در انتظارش بوده ای
جای فرزندت ولی آمد اَجل مادر بزرگ
*
گفته ای قرآن بخوانم بر مزارِ تو ولی
من ز راهِ دور میخوانم غزل مادر بزرگ
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.