سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 6 تير 1403
    20 ذو الحجة 1445
      Wednesday 26 Jun 2024
      • روز جهاني مبارزه با مواد مخدر
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۶ تير

      زمستان

      شعری از

      کیوان رادفر

      از دفتر دل نوشته ها نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ تير ۱۳۹۳ ۰۸:۳۷ شماره ثبت ۲۷۴۹۸
        بازدید : ۶۳۲   |    نظرات : ۲۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر کیوان رادفر

       به یاد اخوان عزیز هرچند این زمستان در مقایسه با زمستان اخوان به تابستان بیشتر می ماند !!!
      در ضمن من هیچ آشنایی کلاسیک با قواعد شعر نو ندارم و دوست دارم کارم را با دید موشکافانه نقد و مرا راهنمایی کنید
       
       زمستان
      باز هم پنجره ها بسته شده .
      باز هم تیرگی و سردی و ابر .
      و دلی ،
      که ز اعماق وجودش به تو وابسته شده ،،،،
      ولی از فاصله ها ............. خسته شده.
      و دگر باره زمستان آمد .
      که به وصفش اخوان شهره شده است (شدست).
      وچه زیبا گفته است (گفتست)،
      شرح تنهایی و سرما و پریشانی وترس .
      گوئیا خوبی هم ،
      همچو این کهنه درختان بلند ،
      به زمستان خفته است(خفتست) .
      من بدنبال شمیم گل یاس ،
      سبزی دشت و دمن ،
      و خرامیدن تو روی چمن ،
      بوسه ای پر احساس ،
      و نگاهی تهی از ترس و هراس ،
      که به تاریکی این فصل سیاه ،
      همه چون خاطره ای کهنه شده ،
      و به صندوق فراموشی شب ،
      مهر و سر بسته شده ،،،،،،،،،،،،
      چشم در راه بهارم .
      و طلوعی تازه .
      که به تکرار بسازم همه روز ،،،،
      خاطرات گل یاس .
      .
      .
       
      پرسشی دارم من .
      پرسشی پنهانی .
      گرچه آنرا کم و بیش ،،،
      گل من ، می دانی .
      ای تو  همدرد زمستانی من ،
      ای که آگاهی از این درد و پریشانی من ،
      نکنی فاش ِ کسی ،
      پرسش پنهانی من :
      که به گوش من و تو ،
      تا به کی نغمه شومی ز جدایی خواندن ؟؟
      بی گمان ،،،
      تا ابد ظلمت و سرما نتواند ماندن .
      ولی آیا دهدم عمر کفاف ،
      که دگر باره ببینم به بهار ،
      همه عالم شده خوش نقش و نگار ؟
      و به دور از خس و خار
      فارغ از ترس نشینم بر یار ؟
      ۸
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0