سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        الهام گیتا ...

        شعری از

        رونیا گلیان

        از دفتر فصل تولد ... نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۰:۲۸ شماره ثبت ۲۷۴۴
          بازدید : ۱۰۲۲   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رونیا گلیان

        الهام  پژواره از شعر تو بگو گیتا
        چه بگویم؟ 
         
        گیتا! 
         
        گیتا! 
         
        یادش بخیر آن سال ها 
         
        کوچه ها بن بست نبود! 
         
        شور و شوقی داشتم 
         
        توی دل ها 
         
        شاخه های دوستی می کاشتم 
         
        اما حالا 
         
        حالا حالا!! 
         
        خسته و فرسوده ام! 
         
         
         
        گیتا اصلا گم شدم 
         
        در کوچه های کودکی! 
         
        نه بهشتی نه جهنم! 
         
        من اسیر برزخم! 
         
        راستی آن درخت کوچکی 
         
        که میان خانه همسایه بود 
         
        یادت هست؟ 
         
        آن که در پیشواز سار ها 
         
        پرستوها 
         
        شکوفه ها را دود می داد!! 
         
        اما الآن دست سرد سرنوشت 
         
        برگ هایش سوخته است! 
         
        بی سایه و تو خالی و پوسیده است!؟ 
         
         
         
        پژواره5/2/90 
         
        ===============
         
          پاسخ اعظم گليان ( گلي ) به نوشته محمد ترکمان(پژواره)
         
        شکوفه های صورتی ام 
         
        سالها پیش در حیاطی بی آفتاب پر پر شد 
         
        و دستی سرد آنها را به خاک بخشید... 
         
        این روزها مدام دلم را صدا میزنم که تنگ نشود 
         
        این روزها
         
        به کلید قلب محزونم می اندیشم 
         
        که زیر بالشتک آبی آدمکی خفته است 
         
                    و منتظر است تا با بوسه ای بیدارش کنم 
         
        آنروزها یادت هست؟ 
         
        که چگونه کفگیرهای تزویر 
         
        ته دیگهای سوخته ی خیالم را خراشید؟ 
         
        این روزها سخت مضطربم 
         
        مدام کلماتم  را کورتاژ می کنم 
         
        و می بینم 
         
        باز هم آبستن واژه های ساده شده ام...  رونیا گلیان
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        مهدی یوسفی نژاد (لولی وش)

        ،

        رونیا گلیان

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7