سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شعر بی خطر ، شعر بی ضرر!...

        شعری از

        فرهاد رنجبر راد (مولانا بدپیله)

        از دفتر وقایع اتفاقیه نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۲۰:۲۸ شماره ثبت ۲۶۹۷
          بازدید : ۱۰۵۳   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب فرهاد رنجبر راد (مولانا بدپیله)

        دوستان عزیز! این نصیحت را از من بشنوید: \"در سیاست خیری نیست!\" بنده ، شخصا به همّت مدیران محترم سایت ، با هزار زحمت از خواب غفلت بیدار شدم و به همین دلیل، دعوت یکی از دوستانم را - که در زمینه کتاب کودک  فعالیت می کند - لبیک گفته و رو به شعر کودکان آوردم. از این به بعد هم می خواهم برای کودکان شعر بگویم، نمونه اش هم همین شعر زیر!


        اتل متل رفتگر، جارو زنون توی شهر

        جمع کرده برگ زرد رو، با زحمت و دردسر

        می گه آهای بچه ها، کوچیک ترا، بزرگا

        با شماهام بچه جون! دختر خوب، گل پسر

        ............................. 

        وقتی می ری مدرسه، وقتی میای به خونه

        سطل زباله ها رو، می شماری دونه دونه

        اگه نریزی آشغال، جز تو سطل زباله

        سرتاسر خیابون، پاک و تمیز می مونه

        ..............................

        راستی حواستون هست، زباله ها مفیدن؟

        به چرخه جامعه، دوباره بر می گردن؟

        اگه کاغذ و شیشه، پلاستیک و فلزات

        هر کدومش تو یک سطل، از هم دیگه جدا شن؟

        .............................. 

        میشه توی کارخونه، پلاستیک هارو آب کرد

        کاغذ هارو خمیر و آهن هارو مذاب کرد

        با تفکیک زباله، میشه اونو بازیافت کرد

        به جای اینکه شهرو، با زباله خراب کرد

        ..............................

         تا حالا تماشا کردین، برگ هارو تو جوی آب؟

        چقدر می رن جلوتر، با چرخش و پیچ و تاب؟

        دلت نسوخته وقتی، مسیر آب رو بسته

        از بس لجن گرفته، شده شبیه مرداب؟

        .............................. 

        سطلو مگه ندیدی؟ جای زباله آب نیست

        شماها خرابش کردید، آقا رفتگر که خواب نیست

        از بس آشغال می ریزید روی زمین، توی آب

        همه جارو بو گرفته، شهر که جای مرداب نیست

        ..............................

        اتل متل باغبون، خوش صحبت و مهربون

        وقتی که گل میکاره، بهشت میشه بیابون

        یه عمره با درختا، با چمن و با گل ها

        رفیق جون جونیه، حرف می زنه باهاشون

        ............................. 

        میگه آهای درخت جون، گل های توی گلدون

        دلم گرفته بدجور، از بچه های نادون

        چرا گلا رو می چینن؟ چمنا رو له میکنن؟

        شاخه هارو می شکنن برای میوه هاشون؟

        ............................. 

        نمی دونن درختا، هوارو پاک می کنن؟

        مراقبت از هوا، مواد خاک می کنن؟

        نمی دونن سیل و باد، در نبود درختا

        حمله کنان به شهرا، همه رو هلاک می کنن؟

        ..............................

        اتل متل معلم، هر روز توی مدرسه

        تعلیم اجتماعی، ریاضی و هندسه

        تفریق و ضرب و تقسیم، سلسله های تاریخ

        اینجا کویر لوته، اینجا خلیج فارسه!

        ............................. 

        هزار تا نکته داره، حرف نگفته داره

        قوانین شهری رو، به یاد ما میاره

        میگه آهای بچه ها، مزاحم پر صدا

        نه تنها محترم نیست، بلکه گناهکاره!

        ..............................

        اتل متل یه آقا، آقای آتش نشان

        شجاع نترس، فداکار، برای نجات انسان

        کارشو خوب می دونه، اگر یه روز یه خونه

        آتیش بگیره یک هو، خطر بیاد ناگهان

        ..............................

        اتل متل بچه ها، صد آفرین بر شما

        چه شهر خوبی دارید، پاک و تمیز، بی صدا

        نه دود، نه بوق، نه آشغال، نه حادثه، نه خطر

        چقدر سرسبز و زیبا، انگار بهشته اینجا

        .............................. 

        شهرداری تون گل کاشته، هیچ خونه ای نسوخته

        هیچ بچه ای، زباله، تو خیابون نریخته

        زباله ها تفکیک شدن، رفتن برای بازیافت

        همه جا چمن کاریه، گل های نو شکفته!

        ............................. 

        لابد معلماتون، قانون رو خوب یاد دادن

        رفتگرا هر شبه، شهرو دگرگون کردن

        باغبونا هر ساله، درختارو نو کردن

        هر روز بهاره اینجا، زمستونو در کردن!

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

        ،

        طاها محبی (حزین)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6