شكر للّه بر نيامد جان بر آمد كام ما
بار ديگر بخت ما شد يار و پر شد جام ما
نيمه شعبان بر آمد از افق در نیمه شب
مِهر جان بخشي که روشن شد ازو ايّام ما
سيم تاجي بر سرش زرّين قبايي در برش
ناز مي ريزد سراپا سرو خوش بخرام ما
سر نمي آرد فرو الاّ به نزد ذوالجلال
جاه و شوكت را ببين از خسرو خوشنام ما
گوشه ابروي او نافذتر از كلك قضا است
چشم شوخ و مست او بر هم زند آرام ما
در شكوه و كبريا هم در جلال و در جمال
نيست در روي زمين كس چون ولي انعام ما
در كف او همچنان موم است تقدیر و قضا
هرچه خواهد او همان خواهد شدن انجام ما
والي ملك ولايت هست و امر او مطاع
جامه تمكين او ساز است بر اندام ما
مدح و تمجيد و ثنايش ذكر صبح و شام ماست
حبّ و بغض او نمايد زشت و زيبا نام ما
شام ازو گردد چو روز وروز گردد همچو شام
طلعتش روز است و گاه غيبت او شام ما
روي چون درهم كشد در سينه دل ها ميتپد
پاي گر محكم بكوبد سست گردد گام ما
مژده مستضعفان در متن قرآن آمده
اجر هجرانی که بوده در همه ایام ما
بهر میلادش پژوهنده چه نیکو می سرود
خوش سرودی تا رود بر بام كيوان نام ما.