سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 14 فروردين 1404
    5 شوال 1446
      Thursday 3 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        انسان راستگو برجسته ترین اثر خداوند است.الكساندر پوپ

        پنجشنبه ۱۴ فروردين

        تاتر زندگی

        شعری از

        اسامه یعقوبی

        از دفتر ترانه های خستگی نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۵۷ شماره ثبت ۲۶۷۹۶
          بازدید : ۵۳۶   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اسامه یعقوبی

        توی این صحنه بی رحم زمانه
        که نه متن داره نه میزان نه ترانه

        توی این بازی بی نقش پر از گرگ
        خط به خطه  متن ما فقط مونولوگ

        نقش اول نمایش توی آینه در پی خود
        و مکمل بی صدا بی رمق بدون برخورد

        توی این نمایش غرق سکوت پر از بهانه
        گم شده نقش من  وتو توی گریه شبانه

        پرده ها رفته کنار  و جمعیت غرق تعجب
        بازیگرها سر توی دست خنده بر لب بی تحرک

        یک سکوت ممتد و دیوار چهارم جنس سیمان
        نیست یک اسطوره یک مرد تا زند ناقوس ایمان

        شعله دامان سیاوش رابگیرد تا بسوزد  یار تشنه
        میزند سهراب همان دم بر پدر آن تیغ و دشنه

        مینویسد متن خود را آن نویسنده به زوری
        خود زند یک مهر باطل در مقام نقد ژولی

        میرسد طاعون سانسور بر تمام زندگانی
        تا بفهمی نقش خو رامیگذره عمر و جوانی

        کف زدنهای دروغی نیش کژدم در شلوغی
        چند مدال و لوح یادبود قصه علی کنکوری

        متن و بازیگر و صحنه مهره های دست جلاد
        میشوی بازیچه آخر فکر و عشقت رفته بر باد

        صورتک ها مست خنده چهره ها غرق گریم اند
        اما از غصه وحسرت پشت این ماسک ها می میرند

        خوش بحال اونکسی که  خوش توی دلها می مونه
        میره یک روز ولی بازهم هرکسی از اون میخونه
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        مهدی سمیاری

        یک روز می آیی که من دیگر دچارت نیستم ووو از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم ووو یک روز می آیی و من نه عقل دارم نه جنون ووو نه شک به چیزی نه یقین مست و خمارت نیستم ووو شب زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی ووو تو بی قراری میکنی من بی قرارت نیستم ووو پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد ووو گل می دهی نو میشوی من در بهارت نیستم ووو زنگارها را شسته ام دور از کدورتهای دور ووو آیینه ای رو به تو ام اما کنارت نیستم ووو دور دلم دیوار نیست انکار من دشوار نیست ووو اصلا منی در کار نیست امنم حصارت نیستم
        شاهزاده خانوم

        دلت گرفته از این دنیا ااا دلت گرفته برای خودت گاهی
        مهدی سمیاری

        معشوقه ی ما بود دل آرام جهان شد
        شاهزاده خانوم

        توی زنجیر هم نمی خواهم ااا پیش ِ آدم فروش گریه کنیم ااا بغلم کن شقایق غمگین ااا تا که با داریوش گریه کنیم
        یدالله عوضپور آصف

        انقلاب دوچشم تو در راه ست هرکه باشد مخالفش فانی ست اضطراب آورست این جنبش موجهایش بلند و طوفانی ست

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        امارفا - آمارگیر رایگان سایت
        9
        در حال بارگذاری