(پل نادری)
شبی از هفته که دل حاشیه پرور شده بود
قلم از قرعه ی بد راهیِ منبر شده بود
یقه در صفحه دریده همه را می کوبید
بختِ بد مونس ِاو کاغذ ِدفتر شده بود
غرولندی ز غضب سوی همه می افکند
قاتل ِخیبر افکار چو حیدر شده بود
خشمگین در تب خود خاطره ای می سوزاند
راویِ قصه ای از گوشه ی سنگر شده بود
روزهای تنشِ مردم من با دشمن
قوم تازی به وطن حمله سراسر شده بود
به حراست ز زنو خاک و پی ِاین کشور
ارتش از غیرت خود جبهه ی لشگر شده بود
حال و روز ِتپش ِثانیه ها می فهماند
شسته دست از یل خود عادت مادر شده بود
گویی از کشمکش ِاختر ِاقبال و سرشت
مرگ بر لشگر ِمن امر ِمقدّر شده بود
که چنین مادر ِاو سرد به رفتن زل زد
و به دل مضطرب و غم زده خواهر شده بود
فصل پاییز که مهرش به دلِ سال افتاد
برگ ریزان ز تماشا چه مکدّر شده بود
کوچه با رفتن ِاو حس بدی در دل داشت
کوچه ی بی سرو سردار چه ابتر شده بود
آسمان، چزابه را تصویر ساز مرگ کرد
خاک ِبُستان تشنه ی خون برادر شده بود
دست در دست ِقضا مرگ تراوش می کرد
پل نادر که چنین حادثه گستر شده بود
غرقِ یک شب که همه گرگ و شغالان در خواب
ارتش کشور من یکه به معبر شده بود
قتلگاهی که همه گرگ و شغال از آن دور
شیر در آن به شکار از پی ِکافر شده بود
گرچه در پیش به دشمن و به پس نامردان
بوم شیران ز حسد سرخ مصور شده بود
خون ِدل بود که از نهضت ِمردان خدا
ز تکاپوی ورق حالتِ جوهر شده بود.
پ.ن
59/7/23
نام عملیات: پل نادری
ارگان عمل کننده: نیرویی زمینی ارتش
شهادت بالغ بر 80% افراد ارتش.