سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سال های وحشت

        شعری از

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        از دفتر گذرگاه طوفانی نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۴:۳۲ شماره ثبت ۲۶۳۱۳
          بازدید : ۳۳۳   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        سال های وحشت
        دلم در این زمانه دردش افروخت
        شب وروزم اسیر رد پایم
        نه حاکم در دلم آذوغه می کاشت
        نه محکومی به نانم می ستایم
        ***
        نمی دانم چرا دنیا پر از دود
        همه جا چون جهنم گشته روزم
        مراد دل از این امثال بیدار
        نمی خواهم در این غفلت بسوزم
        ***
        عدالت خواه حق مانند شمشیر
        بزن بر فرق نامردان صفا هست
        اگر از عدل دل بگذشته چون رود
        به دار آویختن ظالم وفا هست
        ***
        در این دشت پر از آهو و خرگوش
        هزاران مار دام خود رها کرد
        نجابت در ثریا می تپد جان
        خیانت از رفاقت ها جدا کرد
        ***
        بساط عاشقی پوسیده انگار
        وفاداری شده رمز ندامت
        صراط مستقیم بختش فنا شد
        رکابش ناپدید از شوق و قامت
        ***
        درون شهرها سیل آمد از دور
        پیامی آشنا ار بی خدایان
        فنا کرده گل و بستان و گیسو
        اثر بخش ستم در دل فروزان
        ***
        جهان چون باغ وحش آزاد آزاد
        و انسان جانشین آن خدا شد
        هر انکس هر بلایی خواهد اندوخت
        تو دنیا حق و باطل ها جدا شد
        ***
        جاسم ثعلبی (حسّانی) 24/02/1393
        سال های وحشت
        دلم در این زمانه دردش افروخت
        شب وروزم اسیر رد پایم
        نه حاکم در دلم آذوغه می کاشت
        نه محکومی به نانم می ستایم
        ***
        نمی دانم چرا دنیا پر از دود
        همه جا چون جهنم گشته روزم
        مراد دل از این امثال بیدار
        نمی خواهم در این غفلت بسوزم
        ***
        عدالت خواه حق مانند شمشیر
        بزن بر فرق نامردان صفا هست
        اگر از عدل دل بگذشته چون رود
        به دار آویختن ظالم وفا هست
        ***
        در این دشت پر از آهو و خرگوش
        هزاران مار دام خود رها کرد
        نجابت در ثریا می تپد جان
        خیانت از رفاقت ها جدا کرد
        ***
        بساط عاشقی پوسیده انگار
        وفاداری شده رمز ندامت
        صراط مستقیم بختش فنا شد
        رکابش ناپدید از شوق و قامت
        ***
        درون شهرها سیل آمد از دور
        پیامی آشنا ار بی خدایان
        فنا کرده گل و بستان و گیسو
        اثر بخش ستم در دل فروزان
        ***
        جهان چون باغ وحش آزاد آزاد
        و انسان جانشین آن خدا شد
        هر انکس هر بلایی خواهد اندوخت
        تو دنیا حق و باطل ها جدا شد
        ***
        جاسم ثعلبی (حسّانی) 24/02/1393
        سال های وحشت
        دلم در این زمانه دردش افروخت
        شب وروزم اسیر رد پایم
        نه حاکم در دلم آذوغه می کاشت
        نه محکومی به نانم می ستایم
        ***
        نمی دانم چرا دنیا پر از دود
        همه جا چون جهنم گشته روزم
        مراد دل از این امثال بیدار
        نمی خواهم در این غفلت بسوزم
        ***
        عدالت خواه حق مانند شمشیر
        بزن بر فرق نامردان صفا هست
        اگر از عدل دل بگذشته چون رود
        به دار آویختن ظالم وفا هست
        ***
        در این دشت پر از آهو و خرگوش
        هزاران مار دام خود رها کرد
        نجابت در ثریا می تپد جان
        خیانت از رفاقت ها جدا کرد
        ***
        بساط عاشقی پوسیده انگار
        وفاداری شده رمز ندامت
        صراط مستقیم بختش فنا شد
        رکابش ناپدید از شوق و قامت
        ***
        درون شهرها سیل آمد از دور
        پیامی آشنا ار بی خدایان
        فنا کرده گل و بستان و گیسو
        اثر بخش ستم در دل فروزان
        ***
        جهان چون باغ وحش آزاد آزاد
        و انسان جانشین آن خدا شد
        هر انکس هر بلایی خواهد اندوخت
        تو دنیا حق و باطل ها جدا شد
        ***
        جاسم ثعلبی (حسّانی) 24/02/1393
         

        دلم در این زمانه دردش افروخت
        شب وروزم اسیر رد پایم
        نه حاکم در دلم آذوغه می کاشت
        نه محکومی به نانم می ستایم
        ***
        نمی دانم چرا دنیا پر از دود
        همه جا چون جهنم گشته روزم
        مراد دل از این امثال بیدار
        نمی خواهم در این غفلت بسوزم
        ***
        عدالت خواه حق مانند شمشیر
        بزن بر فرق نامردان صفا هست
        اگر از عدل دل بگذشته چون رود
        به دار آویختن ظالم وفا هست
        ***
        در این دشت پر از آهو و خرگوش
        هزاران مار دام خود رها کرد
        نجابت در ثریا می تپد جان
        خیانت از رفاقت ها جدا کرد
        ***
        بساط عاشقی پوسیده انگار
        وفاداری شده رمز ندامت
        صراط مستقیم بختش فنا شد
        رکابش ناپدید از شوق و قامت
        ***
        درون شهرها سیل آمد از دور
        پیامی آشنا ار بی خدایان
        فنا کرده گل و بستان و گیسو
        اثر بخش ستم در دل فروزان
        ***
        جهان چون باغ وحش آزاد آزاد
        و انسان جانشین آن خدا شد
        هر انکس هر بلایی خواهد اندوخت
        تو دنیا حق و باطل ها جدا شد
        ***
        جاسم ثعلبی (حسّانی) 24/02/1393

         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4