جمعه ۹ آذر
خریت به ز عاشقی شعری از منصور دادمند
از دفتر دیوان مسعود نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۰۸:۵۵ شماره ثبت ۲۶۲۳۴
بازدید : ۸۰۲ | نظرات : ۲۳
|
آخرین اشعار ناب منصور دادمند
|
عمرم بگذشت و نفهمیدم
خریت به ز عاشقی است
خام مشو که دوست داشتن عاشقی است
بلای دوست داشتن چو سوزنی است
در مقابل کوه بلای عاشقی است
پس چو عاشق نیستی بر این راه قدم مگذار
و خودت را عاشق مدان
تا از بلای عاشقی رستن شوی
مشکل بر مشکل ها بر عشق پایانی نیست
رفتن بی گناه پای دار بر آن پایانی نیست
عاشق دل سوخته رستنی نیست
چو نسوزی رستنی نیست
چه بسیار عاشقان دل سوخته
در پیچ و خم آتش مسکن گزیدن
بی خنده از جان گریان ناله چاره گزیدن
اولین قدم بر عشق افتاده وخرامان خرامان راه رفتن است
دومین قدم بر عشق ذبح جان و عیال وخانمان است
سومین قدم رفتن برهنه به بیابان خشک و سوزان است
بی آب و تشنه با یک خنده بر جان است
چهارم قدم هست نیست شدن است
پنجم قدم به پنج تن آل عبا(ع)
نیست هست شدن است
کدام عاشق تواند سر عیال و فرزندش بر دار زند
کدام عاشق که نخواهد زین عمل خر باشد
هنوز این دومین قدم بلاست
هنوز به پای کوه بلا نرسیده ای
چطور می خواهی از کوه با لا بروی ورستن شوی
ترا گویم ای عاشق توان بر راه بر جانت نیست
مشو غافل از نصیحت من
مشو خام به یک مستی از ساقی دلربا
جام اول ساقی جام شکر است
جام دوم ساقی جام عسل است
جام سوم ساقی جام آتش پر عقربست
آتش به جان تو عیال و خانمان است
بی پناه و مسکین بی نوا شدن در چاه برزخ است
نگو که من عاشقم
دلبسته خنده نگاه عشق جانم
که بزور جام آتشت دهند
نگو که سودای عاشقی دارم
که بر برزخ بلا پرتت می کنند
بگو من خرم خر خواهم بود خر زندگی میکنم
این است نصحت یک عاشق دلسوخته جهنمی
یک عمر جام آتش پر عقرب خورده است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.