از کرامات دولت تدبیر
نکته ای گویمت که پر معناست
گرچه طنز است ظاهر شعرم
تلخی گفته ام که پا برجاست
گفته سرهنگ نیستم بنده
حسنم من! حقوقدانم من!
بنده گویم که بوعلی سیناست
دکتر واقعیش دانم من
گرچه بی هاله است، باحال است
گرچه بی بابک است، بیback نیست
نسخه هایش شفاست بر هر درد
علم طب که فقط به مدرک نیست
گرچه بی ادعا و خاموش است
معجزه دارد این رییس جمهور
لالها را نموده او درمان
همچو عیسی شفا دهد بر کور
پاچه خواری نباشد این گفته
بنده عاری از این هنر باشم
مدرکش توی جیب، موجود است
وقت افشا اگه بشه، پاشم
آنکه حلاج وار آن دوره
پای دارش! نشسته خوابیده
آنچه محمود گفته، نشنیده
آنچه را دیده، کرده نادیده
تا حسن آمده شده بیدار
شده یک دیده بان، چه سان؟ قابل
به کریمی ومهر خود سازد
هر وزیر بد از حسن زایل
آنکه در هشت سال صامت بود
نطق او واشد و زبان دارد
با صدای رسایی از دولت
پرسش از چند وچون آن دارد
صد نفر را ندید در نیویورک
خرج تبریک عید را حس کرد
چون مسلسل سوال می پرسد
آنکه در هشت سال فس فس کرد
از یمین ناله ای شنیدم من
که حسن نقش من کند حاشا
پسر نوح را وزیرش کرد
گشته غافل ز حکمت مشا
دولتی را که نیست الهامی
معجز قرن چون کند تکرار؟
نه رحیمی به کل دولت اوست
می کند رحم را به کل انکار
شعر من پا کشیده جاییکه
می کشاند مرا سوی مقتل
بس کنم من تو خود مفصل خوان
آنچه را بنده گفته ام مجمل
حال وقت تغافل العارف
یا همان شعر چپه رو باشد
بهر حفظ سرم کنون باید
گویم آنگونه که نکو باشد
سر من بوی قورمه می دهد انگار
جبهه و گفتمان مگر بد بود؟
یا برای تعالی ملت
دولت مهربان مگر سد بود؟
دارم امید خارج از شوخی
کل ملت شود بزودی شاد
با تلاش و صداقت و تدبیر
ملک ایرانمان شود آباد