خدايا عاشقم کردي تو کردي
به عشق ار صادقم کردي تو کردي
نمودي روي و پوشيدي رخ از من
در اين هجران دقم کردي تو کردي
* * *
خدايا چون نوشتي سرنوشتم ؟
ز دوزخ يا که از اهل بهشتم ؟
همي دانم که مست سينه چاکم
ز آب رز مگر کردي سرشتم ؟
* * *
الهي سر و بالايم تويي تو
منت مجنون و ليلايم تويي تو
تويي ترک قجر در باغ شعرم
ونوس اين غزلهايم تويي تو
* * *
تو ميداني خدايا عاشقم من
به وصل دلستاني شائقم من
گرفتارم اسيرم مبتلايم
شب و روزان به يا حق يا حقم من
* * *
الهي آفريدي انس و جان را
پديد آورده اي هفت آسمان را
غلط گر من نگويم عاشقي خود
و گر نه نافريدي عاشقان را
* * *
نگارا مست و عاشق گر نيي تو
چرا در کف مي و بر لب نيي تو
چونان شاهدان بزم ياران
صراحي ريز هر ميخانه يي تو
* * *
به شطحيات عقل اندود سوگند
به شهديات زهر آلود سوگند
که بر مادينگان عاشق نيم من
به کفريات عشق آلود سوگند
* * *
تويي تا بي نهايت برتر از تر
تويي جان جهان تو بال و تو پر
تو را مي جويم و خواهم تو را تو
بده کام من از آن لعل شکر
* * *
شراب صاف مادر جام جاني
تو در اوصاف ما آني که داني
کيم از ديده پنهاني تو هرگز
تو که در چشم ما برق عياني
* * *
به کوي يار اگر افتد گذارش
ببيند ناگه آن خط عذارش
پژوهنده شود مفتون و واله
ز حسن طلعت حسرت گذارش
* * *
رسد در عاشقي چون نوبت ما
بپا سازيم دار خود به هر جا
چو بيند لمحه اي زان روي زيبا
پژوهنده شود مجنون و شيدا .