سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        ز کوی یار می آید

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر چرک نویس نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۳:۲۴ شماره ثبت ۲۵۷۲۸
          بازدید : ۶۲۲   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        ز  کوی   یار   می آید؛  حدیث  روضه   رضوان
         
        سرم سرخوش،تنم سرشاد؛ دلم پر باشد از  ایمان
         
        تو ای یار وفا دارم؛ که  مهرت  در  جهان جاری
         
        فکندی در دلم شوری؛ که  شورَت  تا  ابد  بنیان
         
        مرا باشد؛کز این بنیان؛که هر دم  در  دلم  نوری
         
        شناسم من خدایم را، که   خوانمْش   ایزدِ  منّان
         
        تو با صبرت درون من؛نمودی شعله ای روشن
         
        که این نوراز وفا تابد؛وفا را نیست غمِ هجران
         
        زبس مهر از تو می بینم؛در این خاکِ پریشانی
         
        تو را سرشار می بینم؛عزیز دل؛پر از  احسان
         
        شفا خواهم ز دستانت؛ تو ای  پیغمبر    نیکی
         
        ز گفتاری که تو داری؛ فراتر خوانم  از انسان
         
        فرشته  گر  نهم  نامت ؛ غُلوّی  کی نمودم من
         
        بسازم چون بهشت قصری؛اگر باشد مرا امکان
         
        سیه چشمم؛کمان ابرو؛تو ای حوری وشِ زیبا
         
        که در جان رخنه بنمودی؛مثالِ مهربان یزدان
         
        بدان من تا که جان دارم؛هوادارِ تو می مانم
         
        چرا  که  مهربانی  و  نژادی  داری از پاکان
         
        جفا دیدی؛ فرو بستی؛لب از گفتار تلخ و سرد
         
        به  خنده  پاسخم  گفتی ؛ فدای مهر تو جانان
         
        از این است مهربان من؛وفایت دُّرِ نایاب است
         
        فرو  ریزی  تو  مهرت  را،بسان قطره باران
         
        ندیدم  بین  آدمها ؛ یکی  را چون تویی باشد
         
        از این  کردار زیبایت؛همیشه مانده ام حیران
         
        همیشه  در  سرم  باشد؛ تلافی  مهرِ  پربارت
         
        خداوندا  نشانم  ده ؛ رهی  را  تا  کنم جبران
         
        اگر روزی رسد بر من؛که از نامت تَهی  قلبم
         
        یقین دان  یار  زیبایم؛ مرا در تن  نماند  جان
         
        الا ای مهربان یارم؛که داری قلب  پر  مهری
         
        مکن تردید که می بالم؛که دارم چون تویی اِقران
         
        ز بس از نیکی سرشاری؛در این دنیای بی مهری
         
        بدان که آریا بر تو؛شود  هر لحظه اش  قربان
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0