دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
آخرین اشعار ناب عبدالله خسروی (پسر زاگرس)
|
شراب بیاور ساقی
از غم هجران او مجنون خیالاتم گشته ام
از من دور گشته عشق و
پشت دیوار سیاه فاصله ها
به دود میزنم حرفهایم را
به شب گفتم عمق دلتنگیم را
بغض کرد و تا صبح گریست
در انتظار بازگشت او
مانده ام ویلان وسرگردان
این روزها هم پیاله تنهایی شده ام و
قدم میزنم با رویای پنهانی
عشق او شانس بزرگ زندگی من است
به دوش میکشم رنج دوست داشتن را و
شکوه ای از یار ندارم
چراغ دل خاموش من
با نگاه گرمی از او روشن شد
در این دیار خسته دیگر
تاب ماندن ندارم و
در پی آرزوی دیدن نگاهی بیقرارم
ای باد به دوردست ها بگو
آتش دوری او
کوهی از احساس را سوزانده است
انگار
من وارث روزهای خیس وبارانی ام
بدنبال معشوق دورافتاده ای
در سرزمین های دل آواره ام ..
عبدالله خسروی ( پسرزاگرس)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.