دوشنبه ۳ دی
پرستو برگرد شعری از غلامعباس سعیدی
از دفتر نقشی بر آب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ ۲۲:۳۸ شماره ثبت ۲۴۷۲۵
بازدید : ۶۱۵ | نظرات : ۵۱
|
آخرین اشعار ناب غلامعباس سعیدی
|
به تو بد می کند این شهر پرستو برگرد
بکُن از شهر بلا قهر پرستو برگرد
پیک فروردین! از این شهرِ بلاجو بگذر
جای تو نیست در این شهر، پرستو بگذر
پسِِ هر پنجره صد تیر و کمان می بینم
سنگهای یله در مشت کسان می بینم
نکند سنگ به پایت بخورد لنگ شوی
نتوانی بپری روی زمین سنگ شوی
نکند بال و پرت یخ بزند یک شب سرد
کاکل و پا و سرت یخ بزند یک شب سرد
نکند موجۀ سرما به زمینت بزند
گربۀ گشنۀ این شهر کمینت بزند
جای مرغی نکند بال و پرت را بکنند
دورِ آتش بنشینند و به سیخت بزنند
آهِ یک آدمِ مظلوم فروت اندازد
ظالمی آید و چاقو به گلوت اندازد
پخته و سوختۀ تاب و تب عید شوی
رونقِ سفرۀ خالیّ شب عید شوی
مرغِ عشق است اسیر قفسِ مردمِ شهر
لاله پژمرده شده از نفسِ مردمِ شهر
سوزِ سرما سرِ انگشت درخت است اینجا
برف بر شانه و بر پشتِ درخت است اینجا
برگ از شاخه نرُسته ز ملخ می ترسد
میوه روزش نشده از شبِ یخ می ترسد
برو ای پیک بهار از سرِ این شهر برو
برو از مردم این شهر بکن قهر برو
"برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس"
نشود هیچ کسی خستۀ جورِ ناکس
برو آنجا که کسان چشم و چراغی دارند
یارِ دلخواه خود و گوشۀ باغی دارند
غنچه ها اول نوروز به هم می خندند
بوته ها بافۀ گل بر سر هم می بندند
غلامعباس سعیدی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.