جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر ناصر ترهنده (یارا)
آخرین اشعار ناب ناصر ترهنده (یارا)
|
در زمستــان به زیر بارش برف
رفته بودم میان کوچه ی ســـــرد
تا بسازم من آدمک برفی
در تمامی طول تابستان
بود در ذهنم آدمی برفــــــی
که کلاهش به رنگ گل قرمز
هر دو چشمش نگینِ سبزِ قشنگ
شال زیبای آبی خود را
بر روی شانه اش بیندازم
دستکشهای کهنـــــــــه ی خود را
بر دو دستان او بپوشانم
دست بردم درون برف سپید
جسم سردی به دست من برخورد
برفها را زدم کنار ولـــی؛...
شد پدیدار دست یخ زده ای!
کودکی زیر برفها مرده
بارها دیده بودم او را من،
بی پناه ، بی غذا،فقیر ، رها ،...
آدمک را نساختم آن روز
گفته بودند : برف او را کشت.
گشت در ذهنم از گلولـــه ی برف
غول زشتی که شاخ داشت به سر
سالها رفت تا که فهمیدم
غول ما بوده ایم؛
برف نبود !!
سروده : ناصرترهنده (یارا)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.