بهار

خانه های  گلی

حیاطِ  باز

حوض های پرآب

ماهی ها پرجنب و جوش

باغچه های سرسبز

عطر گل های سرمست

 ریحان و آویشن

بهاربود و یاسمن

دوستی شبنم وگل

درکنارهم بلبل و سنبل

کوچه های خاکی

پر می شد

از رد پای مهربانی

درهای باز

بر دهان نقل های شیرین

پراز آواز ،گوش زمین

بوی خاک باران زده

می زد به مشام هرسرزده

نور شب های مهتابی

مهمان شب های آبی

یادم آمد آسمان کودکی

تنفس دررویای بچگی

ازدحام کوچه از بچه های شوق

آمدن و رفتن به خانه ذوق

نوشتن،خواندن

گوش دادن و گفتن

بوسیدن و

عشق را مزمزه کردن

چشم ها، پردیدار

اندک آرام و قرار

روی ها، گشاده

در لابلای دردهای نهفته

پیشانی پرازصداقت

بودپاکی و طراوت

دل ها ازمحنت خالی

همه جا عشق بود جاری

جنگ چراغ های نفتی

با ناامیدی ودلسردی

درخت ها سر بزیر

میوه ها پر ثمر

بلبلان خندان

آفتاب خوبان

بی تکلف بود مهمان

می شکست نور عدالت

در شیشه های سرد شقاوت

کلبه ها حقیر، سرها بلند

اعتبارباقی، وعده ها جاری

زخم ها اندک ،مرهم بسیار

عبور از کوچه های افتخار

زمین پر از روادید

آسمان پراز امید

عشق بود هویدا

بود زمین و آسمان با ما