تقدیم به استاد عزیزم زنی که حق مادری بر گردنم دارد (پوران فرخ زاد - خواهر فروغ فرخ زاد )
قسم به پت پت فانوس
در دست دهقان پیر
ساقه ای از بازگشت کمباین ها
گریست
گورستان خضر - 10 آبان 92 -ساعت 11 /30 دققه شب
بزودی مباحثی را در مورد شعر وحشت - مطرح می کنم از کسانی که می خواهند این موضوع را که من 22 سال است پیگیرم درک کنند با نظرات خود اعلام مادگی کنند
عزیز کلهر محصول مشترک رنج های بزرگی است که به او قدرت درک تصاویر انتزاعی و تجریدی را داده است
انتشار اشعار من بعلت فقر مالی شدید برای همیشه منتفی است مگر بعد از مرگم که حتی فرزندانم قادر نیستند صفحه ای از کتابم هایم را چلپ کنند و از کسی هم هیچ گونه کمکی در این راه را قبول نمی کنم
عزیز کلهر هرچند فقیر است اما بزرگ زیسته است و هرگز به هیچ احدی دست دراز نمی کند ، فرهنگ یک شاعر اجازه این کار ر نخواهد داد . من برای همه آرزوی سربلندی میکنم و می خواهم با شما ها باشم و کنارتان
اما عزیزان من :من در نهایت این همه مشکلات فقط به خدا پناه میبرم ، خدا بزرگ است واین شرایط خوبی است برای نوشتن
بزرگتراین افتخار من موقعی است که قلم در دست من است وفکر میکنم به دیگری ، همان دیگر که نسبت به سفره خالی من بی اعتناست
همان دیگری که شعر من به اندازه یک ارزن برایش احترام قائل نیست
سهراب و شاملو اگر زنده شوند در کنگره های ملی رتبه ای نمی اورند و شاید داورانی که می شناسید آنه ا را به رسمیت نشناسند
خنده دار است
شعر هنر مردمان فقیر است و هیچ بچه بورژوای سرمایه داری نمی تواند درد را حس کند
بقولی استادم دکتر مهرداد اوستا خدا بیامرز (از درد گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد ندانی که چه دردیست
من در روزهای آینده اشعار تکان دهنده ای را منتشر می کنم ... که روحتان را مثل در خت پاییز بتکاند
من وقتی شعر می نویسم خون عرق میکنم خون
وبرای هزارمین بار گریه ام می گیرد و سخت در خودم فرو می روم وگاه دخترم استاتیرا هم می فهمد که من شعری را به جهان هستی آ اضافه کرده ام