پنجشنبه ۴ بهمن
بانوی شور شعری از اسمر شجاعان
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۲ ۲۳:۵۶ شماره ثبت ۲۲۱۵۵
بازدید : ۴۸۴ | نظرات : ۲۷
|
آخرین اشعار ناب اسمر شجاعان
|
بانوی شور
بانو شرري كن كه دلم شور ندارد
شمع شب من شعله ي پر نور ندارد
سبزه زن رقاصه ي هندويي ما هم
در عشوه گري ميل به تنبور ندارد
جنگاور صد نيزه به ميدان نگاهت
لشگر كشي قلعه ي تيمور ندارد
گفتي كه شبي كج كنم اين خانه ي ليلي
شبهاي بيابان تب مهجور ندارد
آهي كه زمستي و فغان تو بر آيد
ديوانه ي زنجيري مجبور ندارد
در دام نبودي كه بداني چه كشيدم
شال سر ليلي گره كور ندارد
چشم سيه و خال تو را ديدم و رفتم
با ياد تو اين دل سفر دور ندارد
آتشكده ي سرخ به عناب لبانت
آن لات و هبل در سر مغرور ندارد
گفتي كه كنم عشق تو را در دل اين خاك
كوه سبلان خانه اي از گور ندارد
زنگوله ي پيراهن شب را تو برقصان
سمفوني اين هلهله سنتور ندارد
از صورت مهتاب بكش پرده كه امشب
ظلمت كده ي قبله ي دل نور ندارد
يك دم به خيالم بنشين تا كه ببيني
ارباب هنر شاعري و شور ندارد
با تير و كمان پشت نگاهت به كمينم
دروازه ي چشمان تو مامور ندارد
خيمه زده ام بين پريشاني موهات
جنگل به شكار غزل و تور ندارد
مشتق نپذيرد دل بي قاعده ي ما
حد و وتر دايره منشور ندارد
شهد عسلت شيره خرماي جنوب است
در وادي كرمان گل و زنبور ندارد
در طالع ديرينه اين خوشه ي پروين
آويزه تنش حبه ي انگور ندارد
چون زخمه ي هر ساز كه خواهي بنوازم
ساز دل من نغمه ي ماهور ندارد
اسمر شجاعان
دوشنبه:92/8/13
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.