سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        َناموس

        شعری از

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        از دفتر کابوس وحشت نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۳۹ شماره ثبت ۲۱۵۷۶
          بازدید : ۸۰۶   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        َناموس

        آب ها رنگِ حیات

        قابِ عشق و زندگی

        می سراید با ترانه

        عزت و آزادگی

        هلهله کن رود کارون

        با هر نوا در شهر ما

        ناموس هر دلبستگی

        خون پاکش در رگِ ما

        جاری گشته سالها

        دکتر و داروی ما از ماتم و افسردگی

        حامل صلح وصفا

        روی پهلو های آن

        کشتی ها همچون قطاری در کویر

        باز می پیماید آن راه دراز

        یک تماشا خانه در راز و نیاز

        می کشاند هر جهانگردی غریب

        یک کلید همه کاره در دیار

        جلب می کرد آدمی از هر تبار

        ساحلش همچون بهشت

        لحظه ها در دل نوشت

        آبسیر هر جمادی دور دور

        آب شیرین چون زلال

        در مزارع دف زده آهنگ آن

        نخل و نخلستان بدان پوشیده جان

        رقص در ساحل ببین وقت طلوع

        با نسیم صبح می نازد چنان

        جای هر بی خانمان

        جای کوچ دید بان

        جای هر غمگین و هر قهر زمان

        با مسافر خواند آهنگی عجیب

        پل هلالی شاهد مکر و نحیب

        مرغ ها در هر صباح و هر غروب

        ظهر ها در آسمانش شادمان

        یک بهشتی بود در قعر وطن

        باز هم می شنوم از صیاد رود

        قایقی خفته در آن

        در کنار تور ماهی گیر شب

        زنده زنده بازی چنگ شکار

        صید بی همتا ببین

        عشق کارون اینچنین

        همین یک خاطرها مانده از وفا

        قصه می گوید بلمچی از دیار

        تو بیا با چشم باز

        بشکن این قفل دراز

        تکه گِل خشکیده گویا رو زمین

        هر جزیره یک نگین

        ای سفر کرده کجا

        ای بهار آشنا

        جبر بوده یا رضا

        بی خدا حافظی رفتی نازنین

        باز برگشتن نداری ای امین

        ابرها سایه زده روسینه ات

        باز باران می شود اشک شما

        گریه ها و غصه ها

        جای پایت ماند یک ظرف ندا

        ای خدا و ای خدا

        مرده رودم بهر احیای نما

        در دیاری که طلا کاری شده

        بی نیاز از غصه ها

        همه استادند با شهرت و نام

        ولی تا می گویم آبت شد جدا

        صد هزاران فتنه می شد در هوا

        کافری بر چسب می بینم چرا ؟

         آخه چرا؟

        خدا چرا؟

        جاسم ثعلبی (حسّانی) 02/10/1392

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2