يکشنبه ۲ دی
چقدر راحت می توانی ... شعری از حسین پروند
از دفتر سپیدگویه ها نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲ ۰۸:۰۶ شماره ثبت ۱۹۶۷۸
بازدید : ۴۳۳ | نظرات : ۲۲
|
آخرین اشعار ناب حسین پروند
|
ببخش این را می نویسم : آهسته بخوانید
...
تو راحت می توانی
ساعتها
بی من
به دیوار اتاقت زل بزنی
و روی تخت دراز بکشی
و با ثانیه ها خلوت کنی
و شعر بگویی
و دست بزنی
برای نبودنم
تو راحت می توانی
سالها
روی خیابانهای بی نشان از من
گام برداری
و خاطرات ترک خورده ی مرا
روی سنگفرش های
تقسم کنی
و جهان را منهای من
تا قرنها بگذرانی
تو راحت می توانی
کوچه ها را طی کنی
بی آنکه بوی پیراهنی
زندگی ات را در هیجان یک قهوه ی گرم
که تمام اقبالت در ته استکانی که به آن خیره شده ای
ببینی
تو راحت می توانی
بی من
اکسیژن بگیری
و همه ی خودت را
در یک خانه ی چند ضلعی
که حیاتش
بوی گلهای شمعدانی ام نمی دهد
بگذرانی
و آهسته آهسته
دستهایت را دراز کنی
به سمت پنجره ای که در هیجان صبح ها
عطر هیچ خاطره ای از من
مشامت را نوازش نکند
براستی
چقدر راحت می توانی
بی من نفس بکشی
زندگی کنی ...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.