دیوانه شد دل، رفت استقبال روضه مادر بیاور از برایم شال روضه
شوال و ذی قعد و ز ذی حج نیمه ای رفت بر بام باید رفت و استهلال روضه
گر چند ماهی روزه از روضه گرفتی دارد که از ره می رسد شوال روضه
هر شعر زیبایی که از بر کرده بودم غربال باید کرد با غربال روضه
دیگر زمینی شد دل من، آسمان کو باید که پروازی سبک با بال روضه
خوابیده طفل روح من، خوابی چه سنگین بیدار باید کرد با زلزال روضه
دل سخت و سنگی شد، بدم می آید از آن درمان سختی دل است حلال روضه
هرروز از سال گذشته دل غمین بود باید بنامم سالمان را سال روضه
هرکوچه ای را که گذشتیم و دری بود دو دو زده چشمانمان دنبال روضه
کانالهامان مطرب است و بچه بازی ای کاش سیما داشت یک کانال روضه
از پیر پرسیدم چو وصف روضه اش را این جمله را فرمود در احوال روضه
راهی بسوی عرش رحمانی ندارد گیری ز جبرائیل اگر شهبال روضه
اسلام بر حق است و دین آسمانیست اثبات گردد دین به استدلال روضه
دارد دوباره شعر مقتل می سراید یارب چه مضمونیست این گودال روضه
با نوحه اش خون گریه کردم، یادتان نیست؟ وقتی که شاعر گفت از خلخال روضه
در کربلا، در زیر گنبد، مرگ زیباست مرگ میان "روضه" اش اکمال روضه
بر منکر شیعه بگو جانش درآید هرسال روز افزون بود اقبال روضه
می خواست دل شاعر شود بهر محرم این شعر را گفتم به وصف الحال روضه