يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر محمد رضا نظری(لادون پرند)
آخرین اشعار ناب محمد رضا نظری(لادون پرند)
|
ما که رفتیم و گذشتیم...
از این کوچه سفر کرده و در راه دگر پای به خدمت بگرفتیم.
از این قافله ظلم حذر کرده به کوی دگری پای گرفتیم.
نشستیم و دو صد نقشه کشیدیم که اینگونه از این کوچه گذر کرده
و آن گونه از این شهر سفر کرده
به آن کوه که سر تا قدمش تیشه فرهاد نشسته است...
ویاسینه شیرین سر هر تیغه کوهش بشکسته است نشینیم.
و اینک ته این چاه...
تو ای سرو بلند ملکوتی نظری کن!
که زمان رفته و فرهاد دگر تیشه به دست است
در این دامنه کوه...
ما که رفتیم و گذشتیم و در این دامنه صد بار ...
به صد سنگ که از سوی تو فرو ریخت...
غریبانه شکستیم!
ولی عهد ببستیم و بر این عهد وفادار بماندیم و نشستیم.
شکستیم و نشستیم ولی بار دگر با احدی عهد نبستیم
به جز خون دلی کز سر هرپنجه کوهت به سرم ریخت.
بگو حال چه هستیم؟بگو باده پرستیم و یا واله و مستیم...
که در غربت این تیرگی کوه نشستیم؟!
چه دیدیم در این سلسله موی سیاهی...
که شب آویخت به هر چهره مهتاب و چه رازی است...
در این تیشه که در دست همه صاعقه ای بر سر کوه است؟!
بگو حال که بر قله این کوه نشستیم...
بگو بر سر این تخت خطا کرده نشستیم؟!
و یا بر سر حق خود و گنج خود و خون دل خود قافیه بستیم؟
اگر عهد شکستیم و یا قافیه بستیم...
اگر باده پرستیم و یا واله و مستیم...
بگو حال چه هستیم؟!
که هستیم در این قله مهتاب و عبادتگه فرهاد؟!
بگو بر سر این تخت خطا کرده نشستیم؟؟!
(13/8/79)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.