سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      بگو حال چه هستیم؟

      شعری از

      محمد رضا نظری(لادون پرند)

      از دفتر رقص قلم نوع شعر بحر طویل

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۲ ۰۹:۳۹ شماره ثبت ۱۹۲۱۴
        بازدید : ۱۲۹۴   |    نظرات : ۵۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد رضا نظری(لادون پرند)
      آخرین اشعار ناب محمد رضا نظری(لادون پرند)

      ما که رفتیم و گذشتیم...
      از این کوچه سفر کرده و در راه دگر پای به خدمت بگرفتیم.
      از این قافله ظلم حذر کرده به کوی دگری پای گرفتیم.
      نشستیم و دو صد نقشه کشیدیم که اینگونه از این کوچه گذر کرده
       و آن گونه از این شهر سفر کرده
      به آن کوه که سر تا قدمش تیشه فرهاد نشسته است...
      ویاسینه شیرین سر هر تیغه کوهش بشکسته است نشینیم.
      و اینک ته این چاه...
      تو ای سرو بلند ملکوتی نظری کن!
      که زمان رفته و فرهاد دگر تیشه به دست است
      در این دامنه کوه...
      ما که رفتیم و گذشتیم و در این دامنه صد بار ...
      به صد سنگ که از سوی تو فرو ریخت...
      غریبانه شکستیم!
      ولی عهد ببستیم و بر این عهد وفادار بماندیم و نشستیم.
      شکستیم و نشستیم ولی بار دگر با احدی عهد نبستیم
       به جز خون دلی کز سر هرپنجه کوهت به سرم ریخت.
      بگو حال چه هستیم؟بگو باده پرستیم و یا واله و مستیم...
      که در غربت این تیرگی کوه نشستیم؟!
      چه دیدیم در این سلسله موی سیاهی...
      که شب آویخت به هر چهره مهتاب و چه رازی است...
      در این تیشه که در دست همه صاعقه ای بر سر کوه است؟!
      بگو حال که بر قله این کوه نشستیم...
      بگو بر سر این تخت خطا کرده نشستیم؟!
      و یا بر سر حق خود و گنج خود و خون دل خود قافیه بستیم؟
      اگر عهد شکستیم و یا قافیه بستیم...
      اگر باده پرستیم و یا واله و مستیم...
      بگو  حال چه هستیم؟!
      که هستیم در این قله مهتاب و عبادتگه فرهاد؟!
      بگو بر سر این تخت خطا کرده نشستیم؟؟!

      (13/8/79)
       

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2