چهارشنبه ۵ دی
|
دفاتر شعر جاسم ثعلبی (حسّانی)
آخرین اشعار ناب جاسم ثعلبی (حسّانی)
|
من و سنگ قبرم
آسوده باش ای جسدم، در زیر ریل سنگــها
آماده باش ای بدنم ،ظهور سیــــل درد ها
عمر با شادی گذر شد، در کنار دوســــــــتان
عاقبت در گور شد، خوراک میل مــــورها
*******
بخواب ای شاعر زیبا ،بنال اندک در این گودال
بتاب ای ماه غم دیده ،ببال اندک در این سریال
چو زد نوزادی عمرت، بهاران پنج ده تایی است
سراب کوچ ها گشتی، سوال اندک در این کم سال
*******
در این قصر طلایی را، عجب جایی پسندیــــــدم
از آن درد ای آن دنیا، غم و نایی نــمی دیدم
همین تخت و نمایی را، ملبس در کفن جامش
انیس من در این کلبه، و همتایی نــــــجوییدم
*******
نه گریانم نه خندانم ،در این زندان آزادی
نه دیوانم نه سر خانم ،در این برهان آبادی
اگر در زندگی مویی، زکس با ظلم نبریــــدی
بدان کاخ بهشتت را، در این پیمان میعادی
*******
در این کلبه به دور از غم، و ناله زندگی کردم
چه شادابم به دور از نم ،تو چاله زندگی کـــردم
عجب جایی پسندیده، جسد در این لحاف خویش
درون حفر ه ی خاکی، چو لاله زندگی کــــــــــردم
*******
خوشا هستم در این وادی ، ولی بی یار در گورم
چه خوشبختم کنار سنگ، رهی از زار مـــــن دورم
ظهور ناله ها از درد ، چو بشنیدی درون قـــــــبر
همش منکر نکیر آید، هزار آمار مـــــــــــــنظورم
*******
در و دیوار ها بسته ،درون قبر لــــِــــــحدم را
چه آرامش در آن جسته، جنون سرد مهدم را
همش در باد ها پرواز، روح داد و بـــــیدارم
به سوی دید ها رفته، همان اشباح دردم را
*******
بیا ای عاشق خسته، نکن زاری همان دنـــیا
ببین صدها فرشته را، به سرداری چنان زیبا
معطر در نسیم دشت گلزار رخ مــــــهتاب
بیا جانا عشیق و ناز این زیور نه آن دیبا
*******
ای عاشق بیا در دل، کنارم جان وفا دارســــــــــت
نه درگیری نه غمازی ،نغم درمان آزار اســـــــــــت
همش در ناز مستیدن، چو خواب اهل کهف هـــا را
بدان صد ساله تابیدن، به یک مهمان اثر دار است
*******
بیا قبرم همین گودال، همین سنگ سیاهی را
بزن انگشت دیدارت ،ببخشا آن تباهـــــــی را
بسوزان یاد های دل، بیامرز آن خطاهایـــــــم
که محتاجم به دیدارت، بخشکان آن ریایــــی را
*******
سر صف ورود روح، در عدل خدا بردنـــــــــــــد
هزاران کاروان عشق، همراهم نوا کــــــــــردند
لفاف بند اعمالم، درونِ بسته ای در دســــت
حسینی وار را دیدند، به من مهر شفا خوانــــدند
*******
بیا در قبر بیدارم، و روحم آسمان گَرد اســــــــــت
چنان گویی که مختارم ،و جسمم بی گمان سرد است
شنیدم ناله ی مهرت، بنال از درد دنیایـــــــــــــت
تو گریان بوده ای ای یار، و لبخندم همان درد است
*******
صاحب اعمال نیک این جهان در جنت است
طالب اعمال زشت این زمان در محنت است
تا توان داری بمال آن موی ریــــــــــزان یتیم
گر چه حقش را بریدی به شتاب در وصلت است
*******
هی نترس از مردن ود ل داده بودی در ثواب
دل بترسا آن گهی آتش زدودی در عـــــــذاب
جای وسع قبر را بود و ندارت در عــــــــــــمل
تنگ و گرمش در لحد مانند دیگی در مـــذاب
*******
آنکه در این سفرش، صدها گناهــــــــی داشته
از محبت های حق، توبه پناهـــــــــــــی داشته
وقت گل کاری و کندن، علف های هرزه را
رو به درگاه خدا را، داد گاهــــــــــــــــی داشته
*******
ثعلبی خوش کام باش، با آن دل پاکیزه ات
ای گلا در خام باش، با آن ژل بوییده ات
جاسما آماده ای؟ حمل سوارت سوی قــــبر
همه ترست را زدوده بلبل شوییــــده ات
*******
جاسم ثعلبی 24/10/1390
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.