دوشنبه ۳ دی
می روم از این دیار بی کسی شعری از حسین ابراهیمی
از دفتر باران نامه نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۲ ۱۵:۵۳ شماره ثبت ۱۶۷۷۷
بازدید : ۱۰۹۳ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب حسین ابراهیمی
|
می روم از این دیار بی کسی
می روم با غصه هم آغوش شم
او مرا در آتش عشقش فکند
می روم تا شعله ای خاموش شم
می روم تا زنده در گورش نهم
طفل گستاخ و پلید عاشقی
آهه پر دردم ،بسوزان دامنی
کو مرا دادش نوید عاشقی
روزهای زندگی ام یک به یک
می گذشتند و نبودش هیچ غم
با دل آسوده می گفتم به خود
قلبم آزاد است،ندارد هیچ کم
تا که چشم تو به چشمم خیره شد
چهره ام آهنگ سودایی گرفت
تا لبت با بوسه آمد سوی من
قلب من آلام رسوایی گرفت
چهره ام از عشق پنهانی شکفت
در دلم آسودگی ها رنگ باخت
قلب من در سینه با سودای عشق
زندگی را بر دلی دلسنگ باخت
می روم از این دیار بی کسی
می روم تا غصه همراهم شود
کوله باری از غم و از آه و اشک
می روم تا توشه ی راهم شود
می روم بر گور این دلدادگی
پای می کوبم ای خدا دیوانه وار
می روم ، اما خدایا خسته ام
خسته از این عشق پست و مرگ بار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.