شنبه ۲۹ دی
درد شعری از راضیه رفیع نظر
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ۱۴:۱۹ شماره ثبت ۱۶۲۴۵
بازدید : ۸۶۰ | نظرات : ۳۳
|
آخرین اشعار ناب راضیه رفیع نظر
|
زیست داشتیم
زمستان بیداد می کرد
معلم اما، یک تابستان درس
و صدای قار قار کلاغی هم پای معلم
مبحث درد را می گفت
می گفت : یکریز و پیاپی
درد...
درد..
بچه های می دانید "درد" خوب ست؟
اصلا چه کسی می داند در چیست؟!
یک نفر برخاست
از روی اعتراض شاید،
درد خوب ست آقا؟!
گچ در دست معلم ماند
و سکوتی شد آبستن یک فریاد
پسرک نالید:
من می پرسم این بار، چه کسی می داند درد چیست؟!
و سکوتی دیگر...
درد یعنی سوی چشم مادرم؛ خیاطی تا سحر
درد یعنی سواد خواهرم،
تا حدی که بداند بابا به ما نان می دهد
و بابا یعنی زیر کمربندش، ایمنی تا حد مرگ
و صدای قار قار کلاغی..
این بار آهسته و لرزان:
آقا "درد نداری " در کدام مبحث می گنجد؟!
معلم سرگردم و آشفته نالید:
بچه ها درد خوب نیست
صدای قارقار کلاغی..
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.